متن خبر:
من با هرکسی نمیروم – داستانی درباره روش برخورد با غریبه و آشنا – مجموعه مهارتهای خودمراقبتی
لو منتظر است که دنبالش بیایند. او تنها جلوی مهدکودک ایستاده است. همان موقع خانم اشمیت به او نزدیک میشود و میگوید: سلام لو، بیا برویم، من میبرمت خانه. خانم اشمیت در محله آنها زندگی میکند. اما اسم کوچک او چیست؟ موهایش قرمز است یا آنها را رنگ میکند؟ لو همه چیز را درباره او نمیداند. برای همین میگوید: من شما را نمیشناسم. نمیتوانم با شما بیایم. تازه مامانم گفته باید منتظر بمانم....