نویسنده: مژگان شیخی
امام رضا بر سر مزار پیامبر نشسته بود و حرف میزد . یارانش این طور مواقع تنهایش می گذاشتند .......
نویسنده: مادح خاکسار
خانه درختی خرس ها که در کنار یک جاده خاکی رو به آفتاب در وسط سرزمین خرس ها قرار داشت .......
نویسنده: فیلیپ استیل
شاه مصر را فرعونمی نامیدند .........
بچه هایی کنجکاو مصر باستان را هدایت می کردند
نویسنده: همایون فلاح
مصطفی در حالیکه دستش را با تکه ای پارچه می بست داوطلب شد ......
مجمعه 8 داستان برای نو جوانان
نویسنده: جعفر شهیدی
میان دانشمندان در سال ولادت فاطمه اختلاف بسیار است لیکن آنچه .................
نویسنده: محمد حسین فلاح زاده
مردان باید لباسهای دوخته را از تن دراورند و دو تکه لباس غیر دوخته ......
نویسنده: حسین انصاریان
کعبه پرچم دولت خدا حکومت حق ونشانه همه ارزش هاست ......
نویسنده: پژوهشکده ی قرآن و عترت
نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است ...........
نویسنده: پژوهشکده ی قرآن و عترت
نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است ...........
نویسنده: فاطمه عسکری
حضرت فاطمه س روز جمعه بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه دیده به جهان گشود.
برگی از فضایل و کرامات اهل بیت (ع)
نویسنده: حسن اشرف الکتابی
کتاب حاضر دارای بیش از 2800 وازه مفرد و مرکب است ........
نویسنده: سید احمد علوی
هنگامی که نزد ضریح حضرت زینب س رسیدی نزد سرش رو به قبله بایست .........
راهنمای مصور سفر زیارتی سوریه
نویسنده: علی محمدی
در قله کوه شرقی دروازه قران و درست روبروی تکیه مشرقی چهار تاقی گنبد دار قرار دارد که به گهواره دید مشهور است ..........
نویسنده: امین فقیری
از حجره بیرون آمد و به سمت خانه به راه افتاد . او وقت ازادی نداشت که به چیزهای دیگر فکر کند . پدر پس از هر بار تدریس ........
نویسنده: دکتر سید صادق گوهر بین
هد هدش گفت ای بصورت مانده باز از صفت دورو بصورت مانده باز
نویسنده: کاوه گوهر بین
شیخ سعدی به جز دو اثر معروف بوستان و گلستان آثار دیگری از خود به جای گذاشته است .....................
برگزیده ای از گلستان سعدی
نویسنده: دکتر برات زنجانی
چو خسرو تخته حکمت در اموخت به آزادی جهان را تخته بر دوخت
نویسنده: دکتر احمد رنجبر
پروین در سروده هایش بران است که نشان دهد بزرگی و عزت زن به علم وتقوا و پرهیزکاری است ..................
نمونه اشعار پروین اعتصامی
نویسنده: دکتر اسماعیل حاکمی
چون ویس پیغام شاه موید را بشنید فرستاده را گفت :
نویسنده: ظهیری سمر قندی
روز به نماز شام کشید و نیز بوی گل وصل معشوق به مشام او نرسید
نویسنده: دکتر اسماعیل حاکمی
موری را دیدند به زور مندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته ....
نویسنده: دکتر سید صادق گوهر بین
شیخ سمعان پیر عهد خویش بود در کمال از هر چه گویم بیش بود
نویسنده: دکتر زهرا خانلری
چون حسنک را از ست به هرات اوردند بوسهل او را به علی رایض چاکر خویش سپرد .....
نویسنده: اتوسا صالحی
گرد افرید بر بلندای دژسپید می ایستد وخود را به دست های سرکش باد می سپارد ..
قصه های شاهنامه ( گرد آفرید)
نویسنده: م. آزاد
فریدون سه فرزندش را فرا خواند و به انها گفت که سرو ؟ شاه یمن سه دختر دارد ......
نویسنده: م . آزاد
سهراب خفتان پوشید و کلاه خود بر سر گذاشت . نیزه و کمان وکمند و گرز گران برگرفت و ..........
نویسنده: آتوسا صالحی
ای زیبای خفته که هزاران سال بر این خاک ایستادهای و به آمد و رفت مردمان می نگری ........
قصه های شاهنامه ( گرد آفرید)
نویسنده: آتوسا صالحی
کاوش خشم سیاوش را از چشم هایش می خواند : سخن کدام را بپذیرم ؟ که راست می گوید و .......
نویسنده: شهلا شریفی
ناگهان زال به یاد سیمرغ افتاد . خوشحال شد و به سیندخت مژده داد . بلافاصله منقلی آورد .........
نویسنده: بتول زرکنده
گوهر شاد که در کتابهای تاریخ از وی با نام هایی چون گوهر شاد بیگم و با ...........
نویسنده: محمد شکری فومشی
در دوران پادشاهی اردوان پنجم اخرین پادشاه اشکانی که اردشیر بتابکان اورا کشت زن و شوهری ......
نویسنده: محمد حسن شیرازی
مدت کوتاهی بیشتر نگذشته بود که ناگاه سلیم چون اسپند از جا برخاست.................
نویسنده: احمد قند هاری
در تابستان سال 1963 یک صد سال پس از این که ابراهام لینکلن قانون برده داری را ملغی اعلام کرد ...........
نویسنده: لیلا صوفی
فردوسی این آزاده مرد ناگهان حربه تکفیر را بالای سر خود دید و تهدید شد .....
نویسنده: احمد قند هاری
در دورانی که هیچ سابقه اموزشی برای کودکان نابینایی که ناشنوا هم بودند ............
نویسنده: احمد قند هاری
در سال 1896 گاندی تصمیم گرفت به هندوستان برگردد و همسر و دو پسرش ...
نویسنده: سید محسن گلدانساز
شب را با فکر سر گردانی یک زن و دو کودک در دیاری غریب به صبح رساندم . ان روز را .........
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
این کمبوجیه بود که در واپسین دم زندگانی اش سخن می گفت مردی که با گشودن ........
نویسنده: مهدی فرهانی منفرد
با مرگ ابو سعید و ضعف و ناتوانی حکومت ایلخانی ایران دچار اشفتگی شد .........
نویسنده: شهناز صاعلی
در تالار بزرگ قصر هر کس به قدر شان و مقام خود در جایی ایستاده بود ........
نویسنده: لاله جعفری
تاریکی بر شیراز سایه لفکنده بود . رعد در اسمان می غرید و برق چشم های حریصان تاج و تخت پادشاهی .......
نویسنده: علی اکبر عسکری
هوای زمستان ان قدر سرد بود که سینا هوس بیرون رفتن از خانه را نکند .....
نویسنده: داریوش عابدی
هنوز هم در شهر بلخ می توان کسی را یافت که خاطره آن ظهر آدینه را به یاد داشته باشد .......
نویسنده: امید فلاح ازاد
طا قی های چهار سوی بازا ر ری هنوز صدای ساز پیر مرد نابینا را به یاد می اوردند..........
نویسنده: عباس جهانگیر خان
رود بزرگ سیحون با دست های ابی خود وسیج را در بر گرفته بود .....
نویسنده: یوسف علیخانی
به بالشی که به دیوار تکیه داشت تکیه زده بود برخاست . نگاهی به دور و بر خود کرد ......
نویسنده: کاوه بهمن
حافظ شاعر بزرگ کشورمان در همین شهر زیبا به دنیا امد پدر و مادر ش سه فرزند داشتند .....
نویسنده: جواد محقق
این چهره درخشان بشری با دو کتاب برای فارسی زبانان شناخته است .....
کتاب علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان
نویسنده: رضا مرادی
یک چارتاقی دیگر که نام ان را در هیچ کجا ندیده ام تا حد زیادی ویران شده است...........
نظام گاهشماری در چارتاقی های ایران
نویسنده: جمشید صداقت کیش
در سال 1349 توسط گروه استروناخ برای نخستین مرتبه یک دایره برجسته در روی سنگ بالای .........
ارامگاه کورش و باورهای مردم فارس
نویسنده: مینا رییس زاده
البرت در ان زمان دوستی داشت که خیلی بزرگ تر از خودش بود ........
نویسنده: مینا رییس زاده
در خانوادهرایت تجربه کردن وازه ای معمول برای حل مسایل بود ...........
نویسنده: مینا رییس زاده
ماریا با خودش فکر می کرد : اخر چگونه ارزوی خولندن کتابهای گوناگون را براورده کنم .........
نویسنده: مهین مهتاج
سه پسر ختنواده بل عبارت بودند از : الک , برادر بزرگتر ش ملوبل , و برادر گوچکش ترش ادوارد .......
نویسنده: سعیده صدر الحفاظی
یک روز بعد از ظهر گرم در اواخر فصل پاییز بود و سکوت و ارامش بر دهکده کوچک آلزاس حاکم بود ........
نویسنده: مظفر سربازی
پدر بوعلی سینا از اهالی بلخ و از بزرگان ان دیار بود . شهر بلخ که موطن پدر ابن سیناست .......
نویسنده: رضا مرادی
در نقش رستم نخستین آثاری که پیش از هر چیز دیگر نگاه مسافر تازه از راه رسیده را بخود می کشاند..............
نویسنده: رضا مرادی
در آن شبهای پر خاطره که در کنار بنای با شکوه نقش رستم به تماشای گنبد کیهانی نشسته بودم و .........
رصد خانه خورشیدی نقش رستم
نویسنده: دمی
گاندی دارای احساساتی خاص بود و با سایر مردم تفاوت داشت او دانش آموز ضعیفی بود .......
نویسنده: استاد جلیل ضیا پور
در جابجایی فلات ایران در میان غارها ی مسکونی آثار و ابزار آلاتی از دوره سنگ از قبیل چکش ,تبر ........
مختصر تاریخ هنر ایران و جهان
نویسنده: رضی هیرمندی
ما الفبای خود را با اشخاص زیادی مجک زده ایم . بعضی از آنان الفبای ما را داهیانه ارزیابی کرده اند و ......
نویسنده: مریم شیرازی
هیمالیا همیشه زمستانی است در سایر نقاط هند هوا گرم و همراه با باران های فصلی است .........
نویسنده: مهدی آذر یزدی
قنبر غلام حضرت علی آن حضرت را بسیار دوست داشت و چون بیرون می رفت قنبر هم با شمشیری .........
قصه های خوب برای بچه های خوب
نویسنده: پرویز امینی
در تابستانی گرم چهار مرد کار روزانه خود را به پایان رسانده بود و می خواستند ......
داستان های زیبای مولوی انگور و عنب
نویسنده: قنبر شکری
شیر با شنیدن حرفهای آنها التدا کمیبه فکر فرو رفت و با خود گفت ................
نویسنده: نیلوفر نظیری
دوستان جویبارها را در کوهستان تماشا کنید و به صدای آب گوش فرا دهید.............
نویسنده: نیلوفر نظیری
دوستان جویبارها را در کوهستان تماشا کنید و به صدای آب گوش فرا دهید.............
نویسنده: حسن اشرف الکتابی
واجب عملی است که خداوند به انجام ان فرمان داده و در ....
چگونه نماز بخوانیم ؟ چطور روزه بگیریم ؟
نویسنده: محمد میر کیانی
پاپر , بال و پری زد و خودش را از توی دست های صاحبش بیرون کشید و پر گرفت و ...........
نویسنده: خلیلی هیبتی
سعی می کند پشت به کسی نایستد ننشیند خم نشود ............
نویسنده: عابدینی منش
صفحه های چرخان سبز رنگ را به ترتیب یکان دهگان و صدگان از راست به چپ....
بابا هفت و بازی های عدد اوز
نویسنده: جعفر بچاری
بعضی از مکانهای استجایت دعا : زیر گنبد سید الشهدا , بالای کوه صفا و مروه .........
مجموعه ادعیه و زیارات نور النور
نویسنده: علامه حسن زاده آملی
مرحوم طبرسی از رسول خدا روایت کرده تمامی سوره انعام یکباره بر من نازل شد و هنگام نزول آن ........
سوره مبارکه انعام ,دعای توسل ,زیارت عاشورا و حدیث کسا به همراه ترجمه
نویسنده: زهرا عبادی
فروع دین ده چیز است که به قصد پرستش خدا و ااعت و فرمانبرداری از امر اوست
نویسنده: هانس رایشهارت
مورخان تاریخ سرزمین نیل را به دو بخش اصلی تقسیم می کنند ...........
نویسنده: عبدالرسول خیر اندیش
تمدن چین یکی از تمدن های بزرگ جهان به شمار می آید آثار و لقایای زندگی انسان تا 50 هزار سال پیش در این کشور پیدا شده است .........
نویسنده: نادر میر سعیدی
زنان در کرت ازادی و احترام بسیاری داشتند و در نمایش ها و اجتماعات همیشه در ردیف اول قرار می گرفتند..........
نویسنده: عبدالرسول خیراندیش
تاریخ ایران را از قدیم ترین روزگاران تا ورود اسلام یعنی حدود 1400 سال پیش دوره باستان می نامند .........
نویسنده: حسین سیدی
پس از کشاورزی و صنعت تجارت بین المللی سومین درامد ملی در کشورهای اسلامی بوده است .......
نویسنده: جمشید نوروزی
شاه اسماعیل به کمک نیروهای ایلیاتی و قبایل قزلباش حکومت صفویه را تاسیس کرد .......
نویسنده: انتشارات خط سفید
شب قدر آمده تنزیل قران نمی دانی مقام و رتبه آن
ده سوره از کتاب قران کریم
نویسنده: داکلاس وود
وقتی کوچک بودم پدر بزرگم بهترین دوستم بود . وقتی با او بودم........
نویسنده: سید مهدی شجاعی
وقتی حضرت سلیمان دستش را به نشانه شروع صحبت بالا اورد ناگهان همه ساکت شدند تا ........
نویسنده: زهرا چمنی جم
عمر گفت : یا رسول الله این شتر تو را سجده کرد و ما سزاوار تریم به آن که تو را سجده کنیم ..........
نویسنده: علیرضا حدائق
در این فراز امام عصر به دو مطلب بسیار مهم از اصول اعتقادی شیعیان اشاره می فرمایند ..........
نویسنده: علیرضا حدائق
اگر پدر و مادری بتوانند فرزندانشان را معاد باور کنند اولا مشکلات فرزندان خودشان و بعد مشکلات جامعه را حل خواهند کردند...........
نویسنده: محسن قرائتی
ارزش و اعتبار انسان به دعاست . خداوند می فرماید : بگو اگر دعای شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند..........
نویسنده: محسن قرائتی
ارزش و اعتبار انسان به دعاست . خداوند می فرماید : بگو اگر دعای شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند..........
نویسنده: ریچارد مید
می دانی چرا تلفن زنگ میزند؟
نویسنده: کریستوفر مینارد
چرا های شگفت انگیز حمل ونقل
نویسنده: جکی گف
چراهای شگفت انگیز جنگال ها
نویسنده: برندا وال پل
چرا های شگفت انگیز زمان و فصل ها
نویسنده: آماندا انیل
چرا های شگفت انگیز خزندگان
نویسنده: مهروش طهوری
چرا های شگفت انگیز ایران باستان
نویسنده: بلیندا گالاگر
چرا های شگفت انگیز دوزیتان و خزندگان
نویسنده: امیر حسین یزدان پور
نویسنده: آنیتا گانری
چراهای شگفت انگیز جانوران
نویسنده: ترجمه لیدا کاووسی
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: امیر هوشنگ اقبال
نویسنده: ابراهیم برومندیان
نویسنده: جن گرین
چرا باید مواظب طبیعت باشیم
نویسنده: الگا و آلکسیس لوکای
نویسنده: دکتر زهرا خانلری
نویسنده: دکتر کاووس حسن لی
نویسنده: مولف
صبح بخیر پدر صبح بخیر مادر
نویسنده: لاله جعفری
فرعون شنیده بود که به زودی پسری به دنیا می امد و اورا نابود می کند...............
پسری که با رود امد ( قصه های پیامبران)
نویسنده: مریم تالشی
نوح ا ز مردم شهر عاقبت شد دلسرد با دلی بشکسته رو سوی خالق کرد
نویسنده: امید پناهی آذر
یعقوب می دانست بقیه پسرهایش به یوسف حسادت می کنند به همین خاطر می ترسید که........
نویسنده: عبد الودود امین
بانوی بزرگ ( درشت ترین مورچه ماده ای که رهبر مورچه ها بود ) ساکت در میان بزرگان کشور نشسته بود و .........
نویسنده: علامرضا اکبری
غلامان همگی امدند و غذا خوردند ولی امام حسن چیزی از آن غذا نخوردند مدرک به امام حسن عرض کرد .....
پاداش دسته گل( داستانهای برگزیده از زندگی امام حسن مجتبی)
نویسنده: سید محمد مهدی طباطبایی
از ویژگی های احکام دین اسلام متناسب بودن آن با شرایط مختلف است ..........
نویسنده: سید امیر حسین موسوی
باید دیگه نمازتون اول وقت خونده بشه تا که خدا خوشش بیاد شیطونه هم رونده بشه
نویسنده: مهری ماهوتی
نهنگ با مهربانی نگاهی به دو ر و برش انداخت و باله های بزرگش را جمع کرد ..........
نویسنده: بتول سعیدی
مادر حضرت رضا به اسم نجمه زن از اهالی اندلس بود که با مادر امام موسی کاظم (ع ) که حمیده نام داشت ........
فرازهایی از زندگی امام رضا ع
نویسنده: جواد نعیمی
شب عاشورا بود همه جا غوغا بود زمین سیاه پوش شده بود و.....
شهید جاودانه تاریخ ( حضرت امام حسین)
نویسنده: جواد نعیمی
همه متوجه چهره گرفته و ناراحت هلال شدند و قطره های درشت اشکش را که داشت روی زمین می چکید پاک کرد و ........
اشک مهتاب ( سر آغاز قیام حسینی )
نویسنده: جواد نعیمی
من مسلم بن عقیل پسر عمو و نماینده امام حسینم ایشان مرا به کوفه فرستاد ......
سفیر نور ( مسلم بن عقیل در کوفه)
نویسنده: جواد نعیمی
خورشید پس از یک روز نور افشانی از دیده ها پنهان شد ..........
واژه های نورانی ( سخن امام حسین با همراهان)
نویسنده: جواد نعیمی
سپاهیان عمربن سعد بر اسب های خود سوار شده و به خیمه های امام و یارانش نزدیک شدند و..............
آزاده شهید ( حربن یزید ریاحی )
نویسنده: جواد نعیمی
امام حسین به او اجازه دادند و برایش دعا کردند که خداوند رویش را سفید گرداند ........
آلاله های سرخ عاشورا ( یاران سالار شهیدان)
نویسنده: جواد نعیمی
ابرها و ستاره ها , رود فرات , صحرا همه و همه منتظر بودند تا ماه قصه گویی شبانه اش را آغاز کند ...
شقایق دشت کربلا (حضرت علی اکبر )
نویسنده: جواد نعیمی
ستاره کوچکی پیوسته نام کربلا را تکرار می کرد
نوجوان دلیر و آزاده ( حضرت قاسم)
نویسنده: جواد نعیمی
باد صدای نوحه خوانی وعزا داری را از زمین به گوش ماه رساند ...
یار برادر , مرد دلاور ( حضرت عباس)
نویسنده: جواد نعیمی
ابر ها و ستاره ها در آسمان و رود فرات و نخلستان در زمین منتظر بودند که خورشید غروب کند ........
نوگل پرپر ( حضرت علی اصغر)
نویسنده: جواد نعیمی
آن شب نه تنها زمین و آسمان بلکه همه ی دنیا غرق عزا و ماتم بود . در شام غریبان غم در دل های همه موج می زد ........
پیام اور حماسه با شکوه کربلا ( حضرت زینب کبری )
نویسنده: محمد حنیف
وقتی که به او گفتم آخرین شب زندگی توست برق از چشمانش پرید . پرسیدم .........
نویسنده: محمد تقی اختیاری
حاج احمد ایستاد و فانوس را نزدیک برد و جلوی پای آقا گرفت و گفت : مواظب باشید ...........
نویسنده: خسرو شایسته
فرزندم تو پاک وئمعصومی , در قلب کوچک تو از دشمنی , کینه و نفرت و حسادت اثری نیست ......
نویسنده: مولف
گلپری می خونه الفبارو میدونه
نویسنده: دومینیک دوسن مارس
نویسنده: دومینیک دوسن مارس
نویسنده: دومینیک دوسن مارس
نویسنده: اینگر ساندبری
وقتی آنا کوچولو سرما خورده بود
نویسنده: داریوش هفت برادران
نویسنده: داریوش هفت برادران
نویسنده: داریوش هفت برادران
نویسنده: 1
قصه های خوب برای بچه های خوب قصه شیخ بها
نویسنده: مهدی آذریزی
قصه های خوب برای بچه های خوب قصه مثنوی مولوی
نویسنده: مهدی آذریزی
قصه های خوب برای بچه های خوب قصه گلستان و ملستان
نویسنده: مهدی آذریزی
قصه های خوب برای بچه های خوب قصه 14 معصوم
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
یک شتری با بار خود روی زمین نشسته بود صورت او نشان می دا د
پیامبر عزیز ما ( دو کبوتر)
نویسنده: بابک نیک طلب
مجموعه شعر برای کلاس اولی ها
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
نویسنده: آن مک کی
ماجراهای پسر کوچلو و دایناسور
نویسنده: شکوه قاسم نیا
قصه های کوچک برای بچه های کوچک 1
نویسنده: کارن برایانت مول
نویسنده: طاهره خلیلی کسمایی
نویسنده: شکوه ئقاسم نیا
قصه های کوچک برای بچه های کوچک
نویسنده: بهنام امری دهزیری
نویسنده: افروز بادیه پیما
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
نویسنده: گردآوری
آموزش خلاق کودک محور چیست
نویسنده: آنت لنگن
فلیکس و ماجراهای ماشین زمان
نویسنده: هری یت زیفرت- فرد ارلیش
نویسنده: بر اساس داستانی از کلیله و دمن
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
پیامبر عزیز ما با روی پر خنده و شاد همیشه و در همه جا به هر کسی سلام می داد
پیامبر عزیز ما بچه ها سلام
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
پیامبر عزیز ما تو خانه چند تا بچه داشت برای هر کدامشان نام قشنگ و خوب گذاشت
نویسنده: دکتر حسین سوزنچی
ابتدا باید گفت : قران کلام خداست عن هملان مدعاست که قران معجزه است و نمی تواند دلیل ان باشد .............
راهنمای پرسش ها و پاسخ های دینی
نویسنده: فریبا کلهر
تنهایی و غار حرا فرشته ای با انسانی حرف می زند
مجموعه با علی یا علی ( پیامبر)
نویسنده: فریبا کلهر
این نامه ای است برای حسین بن علی از سوی پیروان او تز سوی فدائی هایش
مجموعه با علی یا علی ( امام حسین )
نویسنده: فریبا کلهر
امام باقر فرمود : این طور صحبت نکن . بلکه بگو : خداوند ما را از مردم بد بی نیاز کن ........
مجموعه با علی یا علی (امام محمد باقر ع)
نویسنده: فریبا کلهر
خسته ام مجروهم درد دارم تاول زده ام توان رفتن ندارم
مجموعه با علی یا علی ( امام حسن )
نویسنده: مصطفی رحماندوست
هوا خیلی گرم بود . زمین خشک و ترک خورده بود . داغی خورشید زمین را می سوزاند .....
نویسنده: مصطفی رحماندوست
کودک تنها و غمگین با لباسهای کهنه و پاره کنار دیوار نشسته بود . سر و وضع به هم ریخته ای داشت . تکه چوبی در دست گرفته بود .......
نویسنده: مرتضی امین
پس از حضرت موسی قوم او کم کم از دین موسی دور شدند و به سوی بت پرستی ............
نویسنده: حسین صالح
در حدود چهار هزار سال پیش مردم بابل در جهل و گمراهی زندگی می کردند ........
نویسنده: مرتضی امین
در میان مردم عربستان اختلافات زیادی وجود داشت و دایم قبیله ها در ..............
نویسنده: مهدی وحیدی صدر
حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری است و مادر گرامی اش نرجس نام دارد . حضرت مهدی در شهر سامرا به دنیا امد ..
نویسنده: حسین صالح
پس از این که نمرود حضرت ابراهیم و یارانش را مجبور به ترک بابل کرد انان به سرزمین شام مهاجرت کردند و در شهر حران زندگی کردند ........
نویسنده: رضا علی نیا
نماز ستون دینه به به چه دل نشینه صحبت ما با خداست ببین چقدر با صفاست
نویسنده: فریبا کلهر
امام سجاد بیمار است . بیماری ای سخت و پر از درد و رنج پدر به او می گوید : فرزندم اگر حاجتی داری یا کاری داری بگو .....
نویسنده: احمد بهجت
وقتی یهودی ها از تعالیم تورات که بر حضرت موسی نازل شده دور شدند و از دستورات او سرپیچی کردند ........
قصه های قرانی طالوت و جالوت
نویسنده: احمد بهجت
قارون بنا بر عادتی که داشت هر روز غروب برای بازدید به خزانه هایش می رفت و با تماشای جواهرات انباشته شده در خزانه ها ......
نویسنده: احمد بهجت
شاگرد جوان ساکت بود و به سخنان استاد پیرش گوش می داد بعد سرش را تکان داد و تعجب کرد که ........
نویسنده: احمد بهجت
دو مرد با هم دوست بودند یکی از انها ثرئتمند بودند و دو باغ داشت و ...
نویسنده: احمد بهجت
لشکر ذوالقرنین به عنوان عظیم ترین ارتش زمان خود بود . سربازان او نیرومند بودند و می دانستند که مرگ و زندگی ......
نویسنده: احمد بهجت
مرد قاصد سوار براسب در بیابان گرم و بی اب و علف شتابان به سوی شهر می رفت .......
نویسنده: احمد بهجت
قابیل ثروت زیادی داشت اما بخشنده نبود . با خود فکر می کرد چه چیزی را هدیه خداوند کند ........
نویسنده: جف آرتس و ماریت تورن کویست
نویسنده: بازنویسی شهره یوسفی
نویسنده: براساس یک قصه قدیمی
نویسنده: بازنویسی شده
قصه های خوب برای دختر بچه های خوب
نویسنده: کریستوفر گریگوروسکی
نویسنده: ماری اوئیس فیتز پاتریک
نویسنده: انتوان دوسنت اگزوپری
نویسنده: مارتین وادل
بیا برویم خانه، خرس کوچولو
نویسنده: به روایت آتوسا صالحی
قصه های شاهنامه بیژن و منیژه
نویسنده: محمد حمزه زاد
تصمیمهای کبری 2 خوابهای عجیب
نویسنده: شکوه قاسم نیا و مژگان شیخی
نویسنده: شکوه قاسم نیا و مژگان شیخی
نویسنده: مارتین وادل
خوابت نمی برد، خرس کوچولو
نویسنده: جن گرین
چرا باید در مصرف انرژی صرفه جویی کنم؟
نویسنده: جن گرین
چرا باید در مصرف آب صرفه جویی کنم؟
نویسنده: لارن چایلد
کتاب می خواهم از درخت ها مراقبت کنم
نویسنده: لارن چایلد
کتاب می خواهم از حیوانات حمایت کنم
نویسنده: فرانسواز دوگیبرت
دایره المعارف کوچک درباره ی جانوران قطبی
نویسنده: داریوش صادقی و فاطمه ندافی
نویسنده: داریوش صادقی - فاطمه ندافی
نویسنده: به روایت احمد عربلو
نویسنده: به روایت امید پناهی آذر
نویسنده: دکتر هوشنگ اشترانی
نویسنده: مترجم سمیرا جعفری
نویسنده: علی اکبر اسکندری
نویسنده: بهزاد قلانی
مهارت گروهی
چه کاری خوبه ؟چه کاری بده؟ دو به هم زنی
نویسنده: زهره پریرخ
بازی با آوا بازی با الفبا (2)
نویسنده: مترجم سمیرا جعفری
نویسنده: مترجم سمیرا جعفری
نویسنده: حورا سلامت حقیقی
نویسنده: حورا سلامت حقیقی
نویسنده: مجتبی عبدی اسکندری
نویسنده: فاطمه خواجه افضلی
نویسنده: سیامک ظریفی
خطر داره چاقوی تیز اجاق و گاز و برق و پریز
نویسنده: لیلا دارابی
یاسمن ناز نازی حالا میره به باغ وحش
نویسنده: زهره پریرخ
بازی با آوا , بازی با الفبا (3)
نویسنده: نادر ابراهیمی
مهارت گروهی
نویسنده: بر اساس کلیه و دمنه
نویسنده: لی آنه اشنایدر
سارا به دندانپزشکی می رود؟
نویسنده: مندی راس
ری ری راه راه ببری که صدایش را گم کرد
نویسنده: ملانی جویس
هتی هیس هیس ماری که دمش گره خورده بود
نویسنده: ملانی جوبس ،رونه رندل
آوای آویزون گوریلی که نمی توانست تاب بخورد
نویسنده: مندی راس
گودی گنده فیلی که نمی توانست شیپور بزند
نویسنده: رونه رندل
غری غرشی شیری که تنبل بود
نویسنده: کیت وود ورد
چگونه پرنده پرواز می کند؟
نویسنده: هلن ادوم ، مویرا باتر فیلد
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: استن و جن برنشتاین
نویسنده: احمد بهجت
مردم روستای ایله از راه صید ماهی زندگی خود را میگذراندند..........
نویسنده: اسماعیل هنر مند نیا
عمران پیامبر کهن سال بنی اسراییل که سال های اخر عمر خود را در ......
نویسنده: شاگاهیراتا
دیو سه چشم و پسرک هیزم شکن
نویسنده: اسماعیل هنر مند نیا
در روزگاران بسیار دور در سرزمین مصر پادشاه ستمگری بود که بر مردم ان سرزمین.......
نویسنده: یورک اشتاینر
خرسی که می خواست خرس باقی بماند
نویسنده: اسماعیل هنر مند نیا
چند ماه بعد از ازدواج در حالی که آمنه بار دار بود . عبدالله در راه مدینه در گذشت ......
حضرت محمد از تولد تا هجرت
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
خدا در اسمان هاست خدا پایین و با لا ست میان قلب کلها درون سینه ماست
نویسنده: مرتضی خسرونژاد
خورشید توی آسمون و خورشید توی دل من
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
نویسنده: مترجم سعید نوروزی
نویسنده: سید محمد مهاجراتی
نویسنده: مو ویلمز
به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند
نویسنده: مرتضی خسرونژاد
کتاب یک عکس خیلی خلی عجیب
نویسنده: شکوه قاسم نیا
ماجراهای عمو و امیر دل و دل و دل ردیف کن
نویسنده: سهیل محمودی
دختر که می خواست پرنده باشد
نویسنده: اسماعیل هنرمند نیا
ایوب مانند بسیاری بسیاری از پیامبران به دامپروری سرگرم بود و از این راه دارای گاو , گوسفند و شتران فراوان شده .........
نویسنده: یان گراهام
آیا دلتان می خواهد سرنشین آپولو 13 بودید؟
نویسنده: مایکل فرد
آیا دلتان می خواهد ورزشکار یونانی بودید؟
نویسنده: اسماعیل هنر مند نیا
صدها سال پیش در یمن پادشاهی حکومت می کرد که بسیار خود خواه و مغرور بود .........
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
تمام شب دیشب در آسمان ماندم تمام شب انجا نماز می خواندم
نویسنده: مجید ملا محمدی
پیامبر و یارانش از اسب هایشان پایین امدند بعد به غارهای کوچکی که در دل کوهها بود نگاه کردند .........
نویسنده: حسین فتاحی
چند سالی که گذشت زحمت های طالوت به نتیجه رسید . وضع زندگی بنی اسرائیل بهتر شد
پیامبران و قصه هایشان ( داوود)
نویسنده: مهدی وحیدی صدرا
قبل از این که مرد نابینا وارد منزل شود حضرت فاطمه که نزد پیامبر نشسته بود بلافاصله از جای برخاست ...........
نویسنده: نسیبه ایمانی مایوان
نویسنده: دویی یه خوا
مورچه کوچولو ، کرم چاقالو
نویسنده: مرتضی خسرونژاد
قصه،بازی، شادی
پسرا شیرن مثل شمشیرن دخترا موشن مثل خرگوشن
نویسنده: داریوش صادقی و فاطمه ندافی
نویسنده: داریوش هفت برادران
بهبود سواد خواندن
نویسنده: داریوش صادقی و فاطمه ندافی
نویسنده: شاگاهیراتا
قصه های شیرین جهان
نویسنده: جانگ بی جین ، سونگ جو شی
نویسنده: آناهیتا تیموریان
نویسنده: رضوانه دانشی و فیاضه دانشی
نویسنده: مرتضی خسرونژاد
منوبخوری چاق میشی شغال توی باغ می شی
نویسنده: اعظم تبرائی
آدم برفی و قلب اسرار آمیز
نویسنده: ویک پارکر
وسایل باغبانی را می شناسی
نویسنده: مترجم فهیمه مرادی
نویسنده: اسماعیل هنرمند نیا
نویسنده: داریوش صادقی -مریم ماستری
نویسنده: ماندانا یوسف فرهنگ
نویسنده: داریوش صادقی و فاطمه ندافی
نویسنده: شل سیلوراستاین
برگزیده سومین جشنواره کشوری دانایی توانایی
نویسنده: اقتباس از کلیله و دمنه
نویسنده: الهه فدائی تهرانی
مهارت دوست یابی
نویسنده: داریوش هفت برادران
مهارت مهربانی
نویسنده: اکرم سلیمانی
مهارت تلاش و پشتکار
نویسنده: پیوند فرهادی
مهارت پذیرش خود
نویسنده: الهه فدائی تهرانی
مهارت مشاهده
نویسنده: سولماز خواجه وند
مهرات پند پذیری
نویسنده: محمد رضا رحمانی
مهارت غلبه بر ترس
شیری که نمی خواست سلطان باشد
نویسنده: الهه فدائی تهرانی
مهارت قدرشناسی
نویسنده: داریوش هفت برادران
مهارت عاقبت اندیشی
نویسنده: داریوش هفت برادران
مهارت گروهی
نویسنده: ابراهیم عامل محراب
آموزش مهارت حل مسئله
نویسنده: منصور متقی
امام اول کیه ؟ جان پیمبر کیه ؟ در شب هجرت او جای پیمبر کیه ؟
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
پیامبر عزیز ما وقتی که مهمان می رسید شادی به دل خنده لب به سوی او پر می کشید
پیامبر عزیز ما ( میهمان دخترک )
نویسنده: مجید ملا محمدی
این ماریه هی سرفه کرد . نزدیک بود نفسش بیاید . بدنش کم کم داشت داغ می شد ..............
قصه های قرانی ( دزدهای کاروان مدینه)
نویسنده: مجید ملا محمدی
فرمانده قلعه داد زد : زودتر دروازه را ببندید عجله کنید . مامورها دروازه ی بزرگ قلعه را بستند.....
قصه های قرانی ( قصه ستون توبه)
نویسنده: مجید ملا محمدی
پیر مردی که همه به او احترام می گذاشتند جلو آمد و پرسید .........
قصه های قرانی ( من ماه را می خواهم)
نویسنده: مجید ملا محمدی
چند مرد روی یک تپه کوچک نشسته بودند غروب از راه رسید دیگر از افتاب داغ خبری نبود پیر مردی با بغل دستی اش حرف می زد ...........
قصه های قرانی ( کار زشت ثعلبه )
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
وقتی پیامبر خدا با اسب می آمد از سفر بچه ها فریاد می زدند برو کنار خبر خبر
پیامبر عزیز ما ( داور کشتی )
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
پیامبر عزیز ما روزی به کوچه ای رسید که ناگهان در ان کوچه یک ادم عجیبی دید
پیامبر عزیز ما ( مثل مروارید )
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
پیامبر عزیز ما هر غذایی را دوست داشت تا اخر عمر خودش گلایه از غذا نداشت
پیامبر عزیز ما ( نان و لبخند )
نویسنده: نوری ایجادی
پرنده خوشبخت و شاد بود لانه ای روی دیوار خانه ابو طالب ساخته بود و سالها بود که در ان جا ........
نویسنده: سید محمد مهاجرانی
پیامبر عزیز ما خیلی علاقه داشت به کار نوبت کار وقتی می شد خود را نمی کشید کنار
پیامبر عزیز ما (چوپان کوچک )
نویسنده: حسین فتاحی
روزها امدند و رفتند و علی پسر موسی کاظم بزرگ و یزرگ تر شد مادرش نجمه خیلی مهربان بود ..........
14 قصه 14 معصوم ( امام رضاع)
نویسنده: امیر مهدی مراد حاصل
در زمان امام حسن (ع) مردی در شام حکومت می کرد که نام او معاویه بود او مردی ظالم و زور گو بود که خود را رهبر مردم..........
نگاهی به زندگی 14 معصوم ( داستان زندگی امام حسن)
نویسنده: امی مهدی مراد حاصل
امام محمد باقر از همان دوران کودکی بسیار باهوش و مردب بود لباسهای تمیز و پاکیزه می پوشید به بحث و درس خیلی اهمیت می داد همه می دانستند ........
نگاهی به زندگی 14 معصوم ( داستان زندگی امام محمد باقر)
نویسنده: علی تاجدینی
معلم موفق عللاوه بر قدرت علمی نیازمند رفتارهای اخلاقی است که شایسته یک معلم و استاد ممتاز است.....
تعلیم و تربیت اسلامی در پرتو کلام شهید مطهری
نویسنده: سید علی محمد دستغیب
برخی گفتند یک بهشت را به خاطر استحقاقی که دارد به او می دهند و یک بهشت دیگر را به عنوان تفضل و هدیه به او ارزانی می کنند .....
نویسنده: لاله جعفری
مسافران زیادی در شکم نهنگ بودند ناگهان دریا موج زد و زندگی از آن بیرون آمد ............
قصه های پیامبران ( یونس در شکم نهنگ)
نویسنده: لاله جعفری
مسافران زیادی در شکم نهنگ بودند ناگهان دریا موج زد و زندگی از آن بیرون آمد ............
قصه های پیامبران ( یونس در شکم نهنگ)
نویسنده: لاله جعفری
فرستادگان سرزمین سبا برگشتند و همه چیز را برای ملکه خود تعریف کردند ..........
قصه های پیامبران ( هد هد در قصر ملکه)
نویسنده: لاله جعفری
نمرود در تالار قدم می زد می دانست که ابراهیم برای تاج و تخت او خطر ناک است ........
قصه های پیامبران ( ابراهیم در اتش )
نویسنده: لاله جعفری
شهر ساکت بود هیچ کس در آن نبود همه به جشن رفته بودند فقط یک نفر انجا بود ...........
قصه های پیامبران ( ابراهیم در بتخانه)
نویسنده: لاله جعفری
ابراهیم و هاجر در سرزمین شام زندگی می کردند اگر آنها فقط یک ........
قصه های پیامبران ( زمزم می جوشد)
نویسنده: لاله جعفری
مردم دور چاه آبی جمع شده بودند تا کوزه هایشان را از آب پر کنند و ........
قصه های پیامبران ( موسی و دو دختر)
نویسنده: لاله جعفری
جادو گران فرعون دور تا دورش جمع شده بودند . چیزی به شروع مسابقه باقی نمانده بود ..........
قصه های پیامبران (موسی پیروز می شود )
نویسنده: لاله جعفری
پرندگان دور و بر را گشتند و به حضرت سلیمان که زبان همه ی حیوانات را بلد بود گفتند : هدهد این جا نیست ........
قصه های پیامبران ( خبر هدهد)
نویسنده: محمود پور وهاب
دلی که در آن اثری از دانش نباشد مانند خانه ی میرانی است که .......
مهمانی گنجشک ها ( سخنان امام محمد باقر (ع))
نویسنده: ستاد نمایندگی ولی فقیه
خداوند بندگانش را با نماز و زکات و تلاش در روزه داری حفظ کرده است تا ......
خطبه قاصعه و وصیت حضرت علی به حسنین
نویسنده: امیر مهدی مراد حاصل
پیر زن در حالی که قطرات اشک از گوشه چشمانش پایین می چکید دست پسر را فشد و گفت :و .......
داستان زندگی امام جعفر صادق (ع)
نویسنده: امیر مهدی مراد حاصل
مادر مدتها بود که به انتظار تولد فرزندش لحظه شماری می کرد و در ان روز خدای مهربان .......
نویسنده: امیر مهدی مراد حاصل
در شهر مدینه فرشتگان در رفت و آمدند . عطر شادی و سرور همه جا را پر کرده است ......
داستان زندگی اما م سجاد (ع)
نویسنده: امیر مهدی مراد حاصل
در خانه امام هادی (ع) شور و شوقی دیگر بود دوستداران و شیعیان حضرت که از روزها قبل در انتظار .........
داستان زندگی امام حسن عسکری (ع)
نویسنده: علی اصغر رضوانی
شیخ مفید می گوید : شاید به شیعیان گفته شود که شما چطور اعتقاد به امامت دوازده امام دارید و حال آن که می دانید .........
امامت در سنین کودکی ( مباحث مهدویت)
نویسنده: علی اصغر رضوانی
ذی طوی اسم مکانی است داخل حرم که حدود یک فرسخ تا مکه فاصله دارد و .......
نویسنده: علی اصغر رضوانی
در بین صاحب نظران بحث است که آیا میل به عدالت یعنی میل به عادل بودن دیگران ولو انسان خودش در آن ........
نویسنده: علی اصغر رضوانی
علامه طباطبایی ولایت را باطن نبوت می داند و امام را حامل ولایت معرفی می کند ............
نویسنده: علی اصغر رضوانی
یکی از مشکلاتی که امام مهدی با آن روبرو میشود مشکل انحراف ها و برداشت ها ی نا درستی است که در راه و روش های دین .........
حکومت حضرت مهدی در عصر ظهور
نویسنده: علی اصغر رضوانی
در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهار شنبه مدرکی از ناحیه اهل بیت به دست ما نرسیده جز این که ......
اماکن مقدسه مرتبط با حضرت مهدی
نویسنده: علی اصغر رضوانی
برخی سوال می کنند که مطابق برخی روایات امام زمان با شمشیر ثیام خواهد کرد و .......
نویسنده: علی اصغر رضوانی
خداوند حکیم انسان ها را بدون غرض تکلیف نکرده است بلکه حصول غرضی را از تکلیف آن ها در نظر داشته است که ............
وجود امام مهدی در پرتو عقل
نویسنده: علی اصغر رضوانی
از جمله تکالیف عصر غیبت ایمان به حتمی بودن ظهور حضرت مهدی در آخر الزمان است هر چند که ظهور حضرت طول بکشد .و این که او از اولاد.......
نویسنده: علی اصغر رضوانی
آیات بسیاری به حضرت مهدی ( عج ا....) ولادت , غیبت , ظهور وحکومت آن حضرت تاویل شده است . آیاتی که شان نزول خاص داشته.......
نویسنده: علی اصغر رضوانی
امید و ارزو از ویژگی های انسان است که در زمره فطریات بشر قرار دارد ............
دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر
نویسنده: حمید رضا کفاش
عرب تازه مسلمانی در مسجد مدینه از مردم کمک خواست پیامبر به اصحاب خود نگریست . سلمان فارسی برخاست ........
هفتاد و پنج درس زندگی از سیره عملی حضرت فاطمه (س)
نویسنده: علی اصغر آمیبی
ویزه آموزش مربیان مکتب القران الکریم
نویسنده: محمد رضا فروغی
خدا همه جا هست تو هر چیزی که خودش به وجود اورده خدا هر روز تو طلوع خورشید میاد ...........
خدا چه رنگیه ؟ ( نگا هی به سئوالات کودکان د ر زمینه خداشناسی)
نویسنده: علی اصغر رضوانی
مشکل بسیار جدی آمریکا و غرب رسانه های آن هاست که متاسفانه کشورهای دیگر .......
نظریه پردازی در باره آینده جهان
نویسنده: علی اصغر رضوانی
غالب احادیثی که اشاه به عملکرد حضرت مهدی بعد از ظهور دارد به این نحو است خداوند ............
نویسنده: علی امیری
عالم و دانشمند محمد شریف رازی می گفت : به درد پای شدیدی گرفتار امدم که علاوه بر تحمل درد شدید پا که سالها ........
کرامات اهل بیت عصمت و طهارت (ع)
نویسنده: سید یاسر شریفی
پس از آدم شیث هدایت مردم را به عهده گرفت و طبق وصیت حضرت آدم.........
نویسنده: رضا شیرازی
کار سرکشی این مردم بی انتها می باشد و امام صلاح جامعه مسلمین را چنین می بیند ............
نویسنده: دکتر حسین سوزنچی
مقصود از کرسی در آیاتی همچون آیت الکرسی چیست ؟ علامه طبا طبایی می فرمایند : کلمه کرسی به معنای به هم وصل کردن اجزای .........
راهنما ( پرسش ها و پاسخ های دینی)
نویسنده: مهدی اکبری
در سال هشتم هجری فتح مکه واقع شد و قصه از این قرار بود که از آن وقت که بین قریش و حضرت کار به صلح انجامید ..........
زندگانی و سیره چهارده معصوم
نویسنده: حسین فتاحی
سفر حسین از مدینه به مکه پنج روز طول کشید وقتی کاروان او به مکه رسید ......
نویسنده: مهدی الماسی
و مسلم ان شب بر نشست سه هزار سوار با او به یکجا زمانی بود نگاه کرد .........
نویسنده: افسانه شریف زاده
درباره درخت ممنوعه اقوال گوناگونی نقل شده . بعضی ها ان را درخت انگور بعضی سیب بعضی عناب و.......
تاریخ انبیا ( از آدم تا خاتم )
نویسنده: مهدی وحیدی صدر
در روز عاشورا وقتی که یاران امام حسین با سربازان دشمن می جنگیدند حضرت سجاد در بستر بیماری بود او می خواست ......
مجموعه مهتاب ( زندگانی 14 معصوم )
نویسنده: ورا ورنیزی
دانه های ریزی روی همه ی بدنش دیده می شد . حتی لای انگشتان پایش و داخل گوشش ..............
وقتی سارا مریض می شود ( درباره ابله مرغان)
نویسنده: مریم شریف رضویان
شاه که با حیرت کارهای دلقک را نگاه می کرد و از این اعمال او خنده اش گرفته بود ........
نویسنده: نورا حق پرست
مار خال خالی از زیر سبزه ها بیرون آمد به شیر کوچولو گفت : سلام چرا غمگین هستی ؟
نویسنده: دن گاتمن
چند رو ز بعد آقای ناوال از توی بلند گو گفت : خانم بریج لطفا به دفتر بیاید . راستی روز عکس انداختن ........
خانم بادی نویسنده غیر عادی
نویسنده: سعید خاکسار
وقتی پیشاهنگها براب خرس مامان دست تکان می دادند بابا یواشکی از پله ها بالا رفت ........
نویسنده: ناصر یوسفی
دفتر نقاشی امید پر بود از نقاشی او می خواست خیلی چیزها بکشد اما فقط یک ماجرا را نقاشی می کرد ............
قصه هایی برای خواب کودکان (ابان)
نویسنده: زینب علیزاده
کرکس و کلاغ در یک جنگل سر سبز با هم زندگی می کردند یک روز که هر دوی انها روی شاخه یک درخت بزرگ و سرسبز نشسته بودند...........
قصه های پند اموز بوستان و گلستان
نویسنده: اعظم بزرگی
بازار ماهی فروشان شلوغ بود . روی ماهیی ها یخ ریخته بودند . زن ها با زنبیل های رنگی در دست توی بازار می گشتند ..........
نویسنده: مجتبی حیدر زاده
غازی کنار رودخانه ای زندگی می کرد این غاز برای خودش زندگی ارام و راحتی داشت روزها می رفت ..........
نویسنده: جمال الدین اکرمی
تارا نشست روی صخره ی ساحلی . زل زد به مرغ دریایی دست آموزش که روی امواج آرام دریا بال می کشید........
نویسنده: مرتضی بهمن آزاد
هنگام مطالعه زیر کلمه ها و عبارتهای مهم خط بکشید ........
نویسنده: جواد محدثی
وقتی بسیاری از بیماری ها را با اب درمان می کنند چرا با کتاب نتوان چنین کرد.......
نویسنده: بانی داس
حاضرم هر کاری بکنم که آنها ( پدر و مادرم ) با هم باشند .....
نویسنده: پل ژاک بنزن
دیابلو با یک جست روی پیش خوان گیشه پرید و.....
نویسنده: افسانه شعبان نزاد
دو تا پرنده با هم یکی به دیگری گفت : به آسمان پریدند که اینجا خوب و زیباست
نویسنده: تیژی روبرت
مامان می گوید نه این جواب مرا خیلی عصبانی می کند وقتی عصبانی می شوم ...........
نویسنده: شکوه قاسم نیا
بهار اومد , گل اومد لاله و سنبل اومد به گوش خاله ریزه صدای بلبل اومد
نویسنده: مرضیه امامی
در گوشه ای از این دنیای بزرگ و رنگارنگ زیر آسمون کبود دهی بود که در نزدیکی آن باغی بزرگ ............
نویسنده: ناصر کشاورز
آغلی تانها که صاحبش را کم داشت آغلی گرم و نرم که دری محکم داشت ......
نویسنده: مرتضی خسرو نژاد
ماه یک روز با خودش گفت : من که ماه بلند آسمونم . چرا باید همه اش تنها بمونم ؟ و بعد..............
نویسنده: طاهره نیازمند
روزی از روزها پیامبر خدا سلیمان با شکوه و جلال سلطنت به همراه لشکر عجیب خود در حرکت بود . سپاه عظیم او......
نویسنده: تونی گراس
هالی عادت بدی داشت کارهایی می کرد که حال دیگران را به هم می زد .........
نویسنده: تونی گراس
ددی دختر بی عرضه ای بود . وقت راه رفتن به در و دیوار می خورد و خودش را نوازش می کرد یا اینکه .....
نویسنده: تونی گراس
نانی همیشه از درد می نالید . چون انگشتش درد می کرد گوشه سرش باد کرده بود , صورتش را هم پشه
نویسنده: تونی گراس
شو شو هر چه می خورد سیر نمی شد او حتی وقت خواب هم خوراکی به رختخواب می برد و می خورد البته نیمه شب .......
نویسنده: فرانک با اوم
دختر یتیمی به اسم دوروثی با عمو و زن عمویش زندگی می کرد . کلبه آنها در میان یک چمنزلر بزرگ و قشنگ بود ...
نویسنده: فرانک با اوم
دختر یتیمی به اسم دوروثی با عمو و زن عمویش زندگی می کرد . کلبه آنها در میان یک چمنزلر بزرگ و قشنگ بود ...
نویسنده: مصطفی رحماندوست
اولی گفت : اتل متل نقاره دومی گفت : بازی کنیم بهاره سومی گفت: بهاره ولی کل نداریم
نویسنده: مرضیه سبوسی
حسنی که بود زبر و زرنگ یه مرغی داشت خیلی قشنگ بال و پرش حنایی رنگ تاج و جینش بود گلی رنگ
نویسنده: زرین رحیم بخش
روزی روزگاری در شهر پاریس پیر زن ثروتمندی که مادام بوری نام داشت زندگی می کرد خانه ی زیبا و باشکوه او در ..........
نویسنده: مهدی علم باز
در شهری کوچک نجار پیری به اسم ژپتو زندگی می کرد . ژپتو نه همسری داشت و نه فرزندی........
نویسنده: جان پاتینس
رابین هود و بچه های شروود دور آتش نشسته و مشغول آماده کردن صبحانه بودند . اما به علت این که .........
نویسنده: علی ذوالفقاری
انسان ها در طول هزاران سال گیاهان و درختانی را که مناسب مصرف انسان ها بوده پرورش داده و آنها را توسعه دادند .......
نویسنده: فرانک آش
مادر خرسه بچه اش را به یک غار برد و به او گفت : از حالا تا اخر زمستان ما توی این غار می خوابیم
نویسنده: حمید گروگان
هیچ کس به درستی نمی دانست چه اتفاقی افتاده است . دو نفر در حالی که عصبانی بودند زیر لب چیزهایی می گفتند ...
نویسنده: سعید عظیمی
دو دایره کنار هم نشسته بودند جلوی آن ها یک راه بود راهی پر از تپه ..........
نویسنده: جوانا کول
معلم ما خانم فریزل همیشه ما را به هیجان انگیز ترین گردش های علمی می برد زمانی که قرار شد ........
سفرهای علمی ( پرواز مثل پرنده)
نویسنده: حمیرا نوروزی
سالهای پیش یک روز صبح زود یک دختر چینی در اتاقش نشسته بود و با صدای بلند نوشته ای را می خواند ...
نویسنده: محمد حسین فلاح زاده
میقات جایی است که حضرت محمد (ص) آن را معین کرده تا مسلمانان وقتی می خواهند برای زیارت خانه خدا به مکه بروند ....
نویسنده: تریس مورونی
وقتی می ترسم قلبم تند می زند و تالاپ و تولوپ می کند مثل اینکه دارد از جا کنده می شود......
نویسنده: لیلا قره گزلو
یک ستاره طلایی رنگ روی مداد جادو می درخشید . مداد جادو دور کتاب داستان چرخی زد و روی جلد آن را خوب نگاه کرد ............
نویسنده: کامبیز ملک شامران
زهره از پشت شیشه نگاهی به بیرون کرد و با خوشحالی گفت : بی بی جان نگاه کن هیچ آبی روی زمین نمانده .......
می روم برای کرم ها لانه بسازم
نویسنده: ایوانا برلیک مازور انیک
هلا پیچ و بونداش راهی دراز در جاده پیش رفتند عاقبت از تنهایی غمگین شدند ...
ماجرا های شگفت انگیز ( هلا پیچ , شاگرد کفاش )
نویسنده: مژگان کلهر
بعد هم کفشدوزک سنجاقک نقره ای را تا آن با لا با لا ها تا دل آسمان تاب داد ......
نویسنده: موراکشی آی ساکو
در هنگام ورود به برخی کشورها در صورتی که همراه خود حیوان , گیاه , میوه یا گوشت داشته باشید در محلی به نام قرنطینه وسایل بازرسی می شوند ..........
آشنایی با 582 نشانه و علامت تصویری
نویسنده: کورت باومان
حاکم همان طور که سنگها را جمع می کرد با عصبانیت می گفت : ساکت باش من خودم بهتر می دانم که چکار کنم ..........
نویسنده: مارتین وادل
کشاورز از بس توی تخت مانده بود چاق شده بود و لردک بیچاره از بس کار کرده بود دیگر نا نداشت .........
نویسنده: سید مهدی شجاعی
مادر گفت : چرا یک خوردنی مثل عسل سیاه زمستانی یا جوانه تازه علف برا ی بچه ها پیدا نمی کنی ؟ ..........
نویسنده: مصطفی رحماندوست
گل پسرم رو قربون تاج سرم رو قربون می خواد بره به مدرسه
نویسنده: استرید لیند گرن
برتیل کنار پنجره ایستاده بود و بیرون را تماشا می کرد . او منتظر پدر و مادرش بود .....
نویسنده: فریبا کلهر
روزی فیلی که بچه اش را گم کرده بود توی جنگل می رفت و اورا صدا می زد ........
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( بچه فیل گم شده)
نویسنده: سید احمد وکیلیان
آن چیست که شب و روز راه می رود ولی خسته نمی شود ؟
نویسنده: هیتر ایمری
پدر با بیل گودال عمیقی کند . بعد پایه پوشالی را توی گودال گذاشت ............
قصه های مزرعه 1 ( راز متر سک)
نویسنده: هیتر ایمری
تد در کارهای مزرعه به خانواده بوت کمک می کند . گاهی با تراکتور کار می کند .......
قصه های مزرعه 2 ( آتش در انبار )
نویسنده: هیتر ایمری
تراکتور داشت خیلی تند در سرازیری تپه پایین می رفت و سرعتش هر چه بیشتر می شد ......
قصه های مزرعه 3 ( تراکتور ترمز بریده )
نویسنده: هیتر ایمری
یک قسمت از مزرعه چراگاه گوسفندان است . بوت ها هفت گوسفند دارند که در چراگاه زندگی می کنند .......
قصه های مزرعه 4 ( گوسفند بازیگوش )
نویسنده: هیتر ایمری
کره اسب خیلی غمگین و ناراحت بود . پوستش کثیف و نا مرتب شده بود .....
قصه های مزرعه 5 ( کره اسب کوچولو)
نویسنده: هیتر ایمری
بچه ها مو های تن گوش دراز را برس کشیدند دمش را شانه زدند .........
قصه های مزرعه 6 ( الاغ گرسنه)
نویسنده: هیتر ایمری
صبح شنبه بود و خانم بوت و پوپی و سم داشتند صبحانه می خوردند . یک دفعه سم پرسید : چرا گاوها این قدر سر و صدا می کنند .......
قصه های مزرعه 7 ( مهمان های سرزده)
نویسنده: هیتر ایمری
باد خیلی سردی می وزید باد آن قدر شدید بود که درخت ها را تکان می داد و خم و راستشان می کرد .........
قصه های مزرعه 8 (تراکتور در طوفان)
نویسنده: هیتر ایمری
باد خیلی سردی می وزید باد آن قدر شدید بود که درخت ها را تکان می داد و خم و راستشان می کرد .........
قصه های مزرعه 8 (تراکتور در طوفان)
نویسنده: هیتر ایمری
خانم بوت پرسید : قیمت این چهار غاز سفید چند است ؟ می خواهم همه آنها را بخرم .........
قصه های مزرعه 9 ( جمعه بازار)
نویسنده: هیتر ایمری
آن روز قرار بود بچه ها به گردش علمی بروند خانم بوت .....
قصه های مزرعه 10 ( قطار اسب)
نویسنده: هیتر ایمری
اینجا مزرعه درخت سیب است که مال خانواده بوت است آن ها دو تا بچه دارند به اسم پوپی و سم
قصه های مزرعه 11 ( سگ تازه وارد)
نویسنده: هیتر ایمری
مزرعه مال خانواده بوت هاست . این خانم بوت و اینها هم دو بچه هایش ..........
قصه های مزرعه 12 ( قطار بخار کهنه)
نویسنده: عبدالحکیم صالحی پور
در روزگاران قدیم در دهکده ای که کنار یک در یاچه واقع شده بود ....
نویسنده: عرفان ستاری
بزرگ ترین راز زندگی قانون جذ ب است که می گوید هر چیزی مانند آهن ربا ......
نویسنده: آیلا چنار اوغلو
توی یک روستا مردی زندگی می کرد به نام غدیر خان او بزی داشت که مثل جان برایش عزیز بود .....
نویسنده: ناصر کشاورز
پرنده قشنگ من رو چوب نشسته می خونه شعر ها رو از بر بلده با چشم بسته می خونه
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
اذان گو , توی یک باغ سر شاخه اذان گفت نسیم صبح آن را برای دیگران گفت
یه دختر کوچولوی تپل مپلی بود که همه گل گلی صداش می کردند .چون مادرش همیشه ...........
نویسنده: محمد علی دهقانی
دنیای غزب که امروزه به نام های اروپا و امریکا شهرت دارد فرهنگ و تمدن خودش را از دو کشور قدیمی به ارث یرده است .......
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
ماه در اسمان نور افشانی می کرد و سطل مهربان خسته از کار روزانه در گوشه ای از آشپز خانه ........
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
آبگرمکن کوچک که خیلی عصبانی بود قل قل صدا میکرد ......
نویسنده: بنفشه رسولیان
چند روزی می شد که از سبزک خبری نبود حتی نزدیک ترین دوستش جیرک هم نمی دانست او کجاست ؟
نویسنده: سوسن طاقدیس
در گوشه جنگلی یک درخت کاج بود . روی تنه کلفت کاج سوراخ کوچکی بود .........
نویسنده: دکتر دوروتی
دوست کسی است که شما می توانید به او اطمینان کنید ......
نویسنده: دکتر دوروتی
یک زمانی من هم حس حسادت داشتم چون فکر می کردم با با و مامان خیلی به برادر م توجه می کنند ...........
نویسنده: یروس سندرز
این کتاب در این باره صحبت می کند که قلدری چیست چه کسانی قلدری می کنند و چرا زور گویی اتفاق می افتد......
نویسنده: ابراهیم اسماعیلی
آموزش دانش حقوق برای کودکان
نویسنده: ابراهیم اسماعیلی
آموزش دانش حقوق برای کودکان
نویسنده: ابراهیم اسماعیلی
آموزش دانش حقوق برای کودکان
نویسنده: ابراهیم اسماعیلی
آموزش دانش حقوق برای کودکان
نویسنده: ابراهیم اسماعیلی
اموزش حقوق برای کودکان
نویسنده: سیامک قادر
جهت افزایش دقت و تمرکز
نویسنده: سیامک قادر
جهت افزایش دقت و تمرکز د ر کودکان
نویسنده: سیامک قادر
79 سر گرمی خلا قانه ( جهت افزایش دقت و تمر کز در کودکان و نوجوان)
نویسنده: هایده کروبی
مهارت زندگی
نویسنده: هایده کروبی
مهارت های زندگی
نویسنده: ناصر کشاورز
توی یک کوهستان برف انبوهی بود روی یک کوه بلند یک بز کوهی بود
نویسنده: بهروز فرج الهی
روزی از روز ها نانوای مهربانی گرده نانی پخت که بسیاربزرگ وخوشبو و برشته بود......
بهترین نان برای مهربان ترین حیوان
نویسنده: ناصر یوسفی
باد ردی ویرا نه ها می وزید و خاکی نیم سوخته را با خود به هوا بلند می کرد ....
نویسنده: علی اکبر ایراندوست
آزاده تا صدای زنگ مدرسه را شنید کنار پنجره ایستاد و به پایین خیره شد ..
نویسنده: اففسانه شعبان نژاد
دو تا پرنده با هم یکی به دیگری گفت : به آسمان پریدند که اینجا خوب و زیباست
نویسنده: سارا فروغی
اگه یه زرافه داشته باشی if you had a giraffe
نویسنده: سیما مجید زاده
و حالا بچه ها عمو شبلی می خواهد داستانی and now children your uncle
نویسنده: علیرضا برادران
25 دقیقه وقت دارم igot 25 minutes to go..........
نویسنده: علیرضا برادران
انگار من آن نیستم که تو می خواهی . iguess iam not the one for you
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
رفته بودم توی باغ پهلوی انگورها باز هم پیچیده بود وزوز زنبورها
نویسنده: نوربرت لاندا
به دوستم ببری گفتم : به نگاه کن . خورشید بالا آمده ..چقدر قرمزه ......
نویسنده: نوربرت لاندا
قلک من و ببری پر شده بود . دیگر حتی یک دانه سکه هم توی آن جا نمی گرفت......
نویسنده: فریبا کلهر
درخت سیب پر از سیب های قرمز و آبدار بود . ماه از توی آسمان به درخت سیب نگاه کرد .......
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( آخ و اوخ قهرمان)
نویسنده: فریبا کلهر
توی دشت کره اسب روی پاهایش ایستاده بود دو تا دستش را تکان می دادو ...........
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( دو موش و یک آرزو)
نویسنده: فریبا کلهر
روزی تمساحی که قور باغه وگنجشک و دختر کوچولویی را شکار کرده بود زیر درختی دراز کشیده بود .......
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( ماه لاغر مردنی)
نویسنده: فریبا کلهر
یک روز صبح بزه از خواب بیدار شد و رفت صحرا علف بخورد .......
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( یک خانه و دو کرگدن )
نویسنده: فریبا کلهر
یک روز سرد موشه افتاد توی آب . هی دست و پا زد اما نتوانست از اب بیرون بیاید.....
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( خورشید خانم مامان شده )
نویسنده: فریبا کلهر
آقای نقاش ساختمان داشت خانه ای را رنگ می زد که شب شد , خسته شد , کارش را تمام کرد و .......
قصه های قد ونیم قد برای کودکان ( چه گربه های گرم و نرمی )
نویسنده: فریبا کلهر
دختر کوچولویی با سایه اش دعوا کرد و به او گفت : برو ......چرا هر جا می روم دنبالم می آیی ؟........
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( لالایی موش ها )
نویسنده: فریبا کلهر
هوا ابری بود آقا خرگوشه از لانه اش بیرون آمد کمی که رفت جوجه تیغی از او پرسید : کجا می روی ؟......
قصه های قد و نیم قد برای کودکان ( مهمان ناخوانده ی فضایی )
نویسنده: محمود پور وهاب
نسیم خنکی می وزید . علف ها و گیاهان کنار راه هوا را خوشبو کرده بودند......
نویسنده: مجید ملا محمدی
جنگ تازه تمام شده بود جنگجویان داشتند از جنگ بر می گشتند
نویسنده: محمود پور وهاب
شترش را کنار مسجد بسته بود و خودش کنار شتر , امدن مردم را به مسجد تماشا می کرد........
نویسنده: محمود پور وهاب
خنده از لب های مرد مسیحی جدا نمی شد . از هر روز خوش حال تر بود ....
نویسنده: محمود پور وهاب
آسمان صاف و آبی بود . درخت ها جوانه زده بودند . نسیم بهاری بوی سبزه و گل می داد.......
نویسنده: آلبرتین دوله تای
در همان موقع گنجشک کوچگی که روی درخت کنار مادر ش نشسته بود لیلی را دید ....
نویسنده: محمد حمزه زاده
مدتی بود که کبری با دیگران در گوشی حرف می زد . حتی حرفهای را که می شد با صدای بلند گفت او.........
نویسنده: مژگان شیخی
یکی بود یکی نبود . توی یک جنگل سبز چنار پیری بود ودر بالای چنار پیر کلاغی خانه داشت ........
نویسنده: مه دخت کشکولی
محله بی درد سری بود . هر کوچه نام گلی داشت . درها آهسته باز می شد و........
نویسنده: محمود بر ابادی
ما هر روز در کوچه وخیابان رفت و امد می کنیم بچه ها به مدرسه میروند ...........
نویسنده: لسلی کیملن
من تو را چگونه دوست دارم کوچولو ؟ ( مهارت زندگی)
نویسنده: داگلاس وود
مهارت های زندگی ( خیلی کارها هست که مردم عادی می توانند انجام دهند ولی مامان ها نمی توانند.) ..........
نویسنده: فرشاد هاشمیان
توی یک جنگل پشت اون کوه بلند سمت اون صبح قشتنگ یه جای خوب و لطیف , پر گلهای قشنگ .......
نویسنده: شکوه موسوی
اوایل بهار بود در مزرعه دهکده حیوانات جنب و جوش تازه ای را آغاز کرده بودند ملخ باری خودش سوت می زد .......
نویسنده: بتول سعیدی
در روزگاران قدیم در دامنه کوهی که جنگلهای پراکنده بلوط جای آن را زیبا و سبز رنگ کرده بود ........
نویسنده: بتول سعیدی
حتما تا حالا کبوتر را از نزدیک دیده اید که بعضی وقت ها دسته جمعی با هم پرواز می کنند خیلی پرنده های دیگر هم گاهی دسته جمعی پرواز می کنند و بعضی از پرنده ها برای کوچ کردن ........
نویسنده: بتول سعیدی
در انتهای یک دشت زیبا و با صفا که گلهای شقایق وحشی و بومادران و چمن های تازه سر تا سر ان را پوشانده بودند ..........
نویسنده: بتول سعیدی
در یک جای دور پشت کوههای بلند دشت سرسبزی بود که در کنار آن درختان بلند روییده بودند ........
نویسنده: بتول سعیدی
توی یک دریا یک جزیره کوچکی بود که یک درخت بزرگ انجیر و چند درخت دیگر در ان جا بود .........
نویسنده: سالدانا ارنگا
روز ی در یک جنگل که حیوانات زیادی در آن زندگی می کردند لاک پشت یواش یواش .......
نویسنده: میلو سرواتیلو
سه پرنده کوچک در پایین تپه پر از برفی با هم صحبت می کردند ...........
نویسنده: ژنو یو پتی
پسر کوچولو با شتاب به مدرسه میرود . او خیلی خوشحال است . امروز صبح مادرش .....
نویسنده: منوچهر احترامی
توی ده شلمرود فلفلی مرغش تک بود یه ده بود و یه فلفلی یه مرغ زرد کاکلی
نویسنده: شکوه قاسم نیا
یکی بود یکی نبود . روی لباس مینا کوچولو سه تا دکمه بود . دکمه وسطی شیطان و بازیگوش بود ........
قصه های کوچک برای بچه های کوچک
نویسنده: حسین فتاحی
روز ی روزگاری در یک صحرای بزرگ پروانه سفیدی زندگی میکرد با این که پروانه ها........
قصه های کوچک برای بچه های کوچک
نویسنده: ناصر کشاورز
بله در سرزمینی دور در آن ایام یک لک لک به شادی زندگی می کرد کنار بر که ای کوچک
نویسنده: ناصر کشاورز
به نام آن خدایی که زمین و آسمان از اوست خدای مهربانی که از او بهتر ندارم دوست
نویسنده: ناصر کشاورز
کلاغی و کللاغی بود یکی ماده یکی نر بهاری آمد و با هم شدند آن ها زن و شوهر
نویسنده: ناصر کشاورز
درگوشه ای از این زمین دشتی قشنگ و سبز بود پر بود آن جا از علف با چشمه ها ونهر و رود
کتاب طوقی , کبوتر ها و دام
نویسنده: ناصر کشاورز
در سرزمینی دور دست یک برکه ی کم اب بود زیرا که در اطراف آن نه چشمه ای بود و نه رود
این کتاب در باره کتی و دوستش لورا است . لورا زیاد غیبت می کند . راستی تو می دانی ......
نویسنده: اعظم تبرایی
اسم این دختر سارا است . او دلش می خواهد هر چه زود تر بزرگ شده و به مدرسه برود . او ............
نویسنده: آکی کو کاگه یاما
گلهای زنبق را ببین گلهای کوچک را ببین روی برگ سبزشان این کفشدوزک را ببین
نویسنده: استن وجن بر نشتاین
خانواده خرس ها هم مثل هر خانواده دیگر از هر چیز خوب در زندگی لذت می بردند.......
نویسنده: سعید خاکسار
خرس برادر و خرس خواهر که با بابا و مامانشان در خانه درختی بزرگ در کنار جاده خاکی رو به آفتاب در وسط سرزمین خرس ها زندگی می کردند.....
نویسنده: سپیده خلیلی
روز ی روزی روزگاری بین دو کشور جنگ بزرگی در گرفت و سه سرباز به دست سپاه دشمن اسیر شدند بعد از مدتی .....
نویسنده: سپیده خلیلی
روزی روزگاری سربازی بود که سالهای سال به پادشاهی خدمت کرده بود ولی حالا که پیر و ناتوان شده بود ...........
نویسنده: سپیده خلیلی
مردی بود که سه پسر داشت و تمام ثروتش خا نه ای بود که با پسرانش در آن زندگی می کرد......
نویسنده: سپیده خلیلی
هیزم شکن فقیری بود که با زن و سه دخترش در کلبه کوچکی نزدیک یک جنگل بزرگ زندگی می کردند......
نویسنده: عبدالمجید نجفی
هنوز هم باورم نمی شود . اشرف خانم خواهر رخساره و زن همسایه مان کوتاه قد و تو پر بود .........
نویسنده: مهدی آذر یزدی
یک روباه بود که مانند همه روباهها حیله گر و ناقلا بود و....
قصه های خوب برای بچه های خوب
نویسنده: ماجده محمدی
چراغ اتاق حاج صادق روشن می شود . نور می افتد روی صورت ........
نویسنده: ژان ماری دوبیار
خوب یادم هست پانزده ساله بودم و تعطیلات را به جزیره رفته بودم تا .......
امروز بابا خیلی سر کیف است . از سر صبح بوق را گذاشته جلویش و با دستمال و برس افتاده است به جانش و ........
نویسنده: فانی جولی
اما یک روز چشمم افتاد به شکم مامانم مثل توپ باد کرده بود .........
نویسنده: فانی جولی
من داداش کوچولویم را دوست دارم او خیلی بامزه است ......
نویسنده: فانی جولی
اسم من گودون است . توی محل همه من را می شناسند .هفته پیش.....
نویسنده: رضا رئیسی
با پاهای برهنه روی ماسه های روان می دویدن . دریا درجوش و خروش بود .....
نویسنده: سید احمد وکیلیان
آن چیست که شب و روز راه می رود ولی خسته نمی شود ؟ ........
نویسنده: شل سیلور استاین
عمو شلبی پیر شما هم روزگاری آموزگاری داشت که اسمش رابرت کاشبی بود ............
نویسنده: دکتر زیوس
در جزیره ی دور افتاده ای به اسم سالا ما ساند پادشاه آبگیر لاک پشتی بود به نام یر تل..........
نویسنده: برایان موزس
وقتی خوش ححالم انگار مثل پرنده ها در آسمان پرواز می کنم .....
نویسنده: برایان موزس
وقتی می ترسم مثل ژله ای می شوم که توی بشقاب می لرزد .......
نویسنده: افشین علا
افطار می کنم با آب گرم و شیر یک لقمه نان داغ با سبزی و پنیر
نویسنده: ناصر کشاورز
قد من کوچکتر است از متر خیاطی مامان شب به شب قد خودم را می کنم اندازه با ان.......
نویسنده: سید مهدی شجاعی
چرا ماتم گرفته ای نازنین ؟ در سوگ برادر نشسته ام . داغ برادر با ادم چه می کند ؟ قلب آدم را به آـش می کشد
نویسنده: لوئیز اسپیلزبری
میوه ی موز روی درخت نمی روید بلکه روی درختچه رشد می کند . کشاورزان تعداد زیادی............
نویسنده: ژان ماری گوستاو لو کلزیو
اسمش دانیل بود اما دوست داشت سند باد صدایش کنند چون ......
کسی که هرگز دریا را ندیده بود
نویسنده: پروین اعتصامی
مرغی نهاد روی به باغی ز خرمنی ناگاه دید دانه لعلی به روزنی........
نویسنده: مجتبی آموزگار
با یک جاروی دستی خانه را می رفت مثل یک دسته گل شسته و رفته می کرد ...
نویسنده: حسین فتاحی
روزی روزگاری در سرزمینی بزرگ پادشاهی به اسم ملک یونان زندگی میکرد .....
قصه های تصویری از هزار و یک شب
نویسنده: ناصر یوسفی
باد روی پروانه ها می وزید و خاکی نیم سوخته را باخود به هوا بلند میکرد . نوید با خانواده اش ....
نویسنده: و. سوته یف
روزی خار پشتی به سوی خانه خود می رفت خرگوشی در بین راه خود را به او رساند.......
نویسنده: اعظم ایزدی
اوایل بهار بود درنا کوچولو تازه سر از تخم در آورده بود . مادرش در این بهار فقط همین........
نویسنده: مارتین جنکینز
درست در پایین ترین نقطه کره زمین جزیره خیلی بزرگی وجود دارد که تقریبا بیشترین قسمت آن از برف و.......
نویسنده: مایکل فورد
اواسط قرن پنجم قبل از میلاد مسیح است . شما پسر بچه ای هستید که در یک دهکده کشاورزی کوچک.....
آیا دلتان می خواهد ورزشکار یونانی بودید
نویسنده: علیرضا بهمنی
در زمانهای قدیم زنی بود که آرزو داشت صاحب یک فرزند شود او هر روز دعا میکرد و از خدا می خواست که ......
نویسنده: شاگاهیراتا
روزی روزگاری شیطان آینه ای جادویی ساخت . آیینه طوری بود که همه چیز را بد نشان می داد........
نویسنده: مرجان خادمی
صدای بوق اتومبیل شنیده شد . حدیث و محسن به طرف مادر دویدند و.........
نویسنده: الکسی تولستوی
در سالهای قدیم پادشاهی بود که سه پسر داشت . زمانی که پسرها بزرگ شدند آنها را ........
نویسنده: ساندرامک لود هامفری
کتاب مهارتهای زندگی ( نکاتی در مورد آداب معاشرت)
نویسنده: لیندا شوارتز
مهارت های زندگی ( نکاتی در مورد آداب معاشرت)
نویسنده: لیندا شوارتز
مهارت های زندگی ( نکاتی در مورد آداب معاشرت)
نویسنده: لین گیبز
مهارت زندگی ......( نکاتی در مورد آداب معاشرت )
نویسنده: نوربرت لاندا
وقتی که نقاشی تمام شد گفتم : خت دیگر خسته شدم . حالا بیا از خانه بیرون برویم و کمی در هوای صبح گردش کنیم ......
نویسنده: مریم تالشی
نوح از مردم شهر عاقبت شد دلسرد با دلی بشکسته رو سوی خالق کرد
نویسنده: مریم تالشی
شب که شد بابلیان بی خبر از همه جا بازگشتند به شهر همگی از صحرا
نویسنده: مهدی آذر یزدی
روزی بودو روزگاری یک درویش بود و یک خر داشت که برآن سوار می شد و از این آبادی به آن آبادی سفر میکرد .........
قصه های خوب برای بچه های خوب
نویسنده: ژان ماری گوستاو لو کلزیو
پسر گوچولویی بود که همیشه حوصله اش سر می رفت ..........
نویسنده: ژان ماری گوستام لو کلزیو
آ ن جا نقطه ی آغاز هستی بود . هستی تماما از آن جا شروع می شد . هیچ کس روی دریا وجود نداشت . هیچکس جز پرنده ها ........
نویسنده: طاهره ایبد
یک پغور قاتی بود که وسایل خانه اش از دستش کلافه بودند .پغور قاتی , هیچ وقت حال وسایل خانه را نمی پرسید.............
نویسنده: دن گاتمن
اسم من ای جی است و از مدرسه بدم می آید . وقتی کتاب گویا روی سی دی داریم چه لزومیدارد خواندن یاد بگیریم ؟......
آقای میچل دانشمند خل و چل
نویسنده: دن گا تمن
داستان من درباره هیو لا های آدم خوار غول پیکری بود که سوار بر دو چرخه های .....
خانم دانته مارا دست انداخته
نویسنده: اریش ازر
تابستان بود . مدرسه ها تعطیل بود . من و بابام به کنار دریا رفتیم . چند روز آنجا ماندیم . گردش و تفریح خوبی.......
نویسنده: شکوه قاسم نیا
یکی بود یکی نبود . در روزگاران پیش تقریبا 1400 سال پیش از این مردی بود به نام عبد المطلب ...........
نویسنده: اریش ازر
معلم سه تا جمع به ما داده بود جواب هر سه جمع من غلط بود . معلم دفتر حسابم را نشانم داد........
نویسنده: زهره چهرازی
در حدود 4000 سال پیش در دشت های سر سبز و حاصل خیز بین دریای سیاه و در یای مازندران.......
نویسنده: مستانه چهرازی
پاسارگاد از مکان های تاریخی مربوط به دوره هخامنشیان است این مکان در 130 کیلومتری ........
نویسنده: منصور چهرازی
تخت جمشید یکی از بناهای بزرگ و بسیار قدیمی کشور ایران است که در استان فارس در دشت مرودشت قرار گرفته ........
نویسنده: زهره پریرخ
چون فریاد کشید : قوچ های سر به هوا به چپ چپ ......
بازی با آوا , بازی با الفبا (3)
نویسنده: شاگاهیراتا
در شهری کوچک سگی به نام لاسی زندگی می کرد که خیلی باهوش بود لاسی هرروز ساعت 4 بعد از ظهر به مدرسه می رفت تا .....
نویسنده: عباس یمینی شریف
در گوشه ای از جهان در زیر آسمان لاجوردی در کنار دریای نیلگون جایی بود که ساحلش را جنگلی انبوه ..........
نویسنده: اعظم نورالهی
ساختتن عروسک برای آویزان-خرگوش--کشتی و .....
نویسنده: سمیرا ذو الفقاری
آن روز تعطیل بود و احسان مثل همه ی بچه ها یی که در روزهایی تعطیل سرگرم کارهای مختلفی می شوند...........
نویسنده: مجید راستی
کوه سنگی هنوز بی نوشته بود . نمی دانست چه زمانی کدام پادشاه فرمان خواهد داد که رویش هنر مندان سنگ تراش حرف هایش را بنویسند........
نویسنده: نور الدین زرین کلک
یک کرم ابریشم کوچولو بود که شبها همیشه طاقباز می خوابید......
نویسنده: سبا بابایی
روزی روزگاری یک روباه و یک لک لک در کنار جنگلی زندگی می کردند............
نویسنده: کامبیز ملک شامران
باران تندی می بارید و از بام ها و دیوارهای محله ی گود بوی تند کاهگل بر می خواست..............
می روم برای کرم ها لانه بسازم
نویسنده: مسلم ناصری
چوپان نگاهی به دور و برش انداخت . جز گله ای که آهسته دور می شد کسی را ندید ...........
نویسنده: سید احمد زرهانی
هنگام مغرب وقت نماز است بانگ مؤذن چه دلنواز است
نویسنده: سید جواد هاشمی
آن شب شب تولد زهره بود و او از اینکه یکسال بزرگتر شده احساس خوش حالی می کرد ........
نویسنده: شاگاهیراتا
در زمانهای خیلی دور پادشاهی بودکه دلش می خواست همیشه لباسهای خوب بپوشد........
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
زمستان بود هوا سرد و سرد تر می شد و برف از آسمان می بارید ...........
نویسنده: جنیفر مور مالینوس
آن چه انجام می دهم و یا جاهایی که می روم مهم نیست ............
نویسنده: جوانا کول
بیشتر حیوانات صحرایی ماکت ما خونسرد بودند . کارلوس فکر نمی کرد که آنها بتوانند در صحرایی گرم و.....
سفرهای علمی بیابان پر خطر
نویسنده: اسد الله شعبانی
کیم چیم دم دارم نه سوسمارم نه مارم دهان من دره است دندان من اره است
رنگ امیزی و چیستان حیوانات جنگل
نویسنده: محسن حسن پور
کیم چیم بقچه ام شبیه صندوقچه ام خانه به خانه ام من لبریز دانه ام من
نویسنده: ویولت رازق پناه
بابای من در کشتی کار می کند به همین خاطر بیشتر وقت ها .......
قصه های من و مامان جلد اول
نویسنده: ویولت رازق پناه
مامانم کلید خانه را به من داد و گفت : امروز از دکتر وقت گرفته ام . بعد از ظهر ..............
قصه های من و مامان جلد دوم
نویسنده: مرتضی امین
آن روز سکاکی یکسره تا شب کار کرد . کار صندوقچه تقریبا تمام شده بود که ...........
نویسنده: حسین شرقی
ای بچه خوب و عزیز اگه می خوای نشی مریض بایستی که حموم کنی تا بمونی پاک و تمیز
نویسنده: بتول سعیدی
این نقشه تهرانه که مرکز ایرانه با جهعیت بسیار با مردمانی پر کار
نویسنده: اسماعیل هنر مند نیا
روزی در حالی که در اطراف بیشه گردش می کرد چشمش به درخت انجیری که در نزدیکی ساحل بود افتاد........
داستان های کلیله و دمنه میمون و لاک پشت
نویسنده: نورا حق پرست
دلم برای جوجه ها می سوخت . دوست داشتم راحت و آزاد باشند........
نویسنده: بتول سعیدی
حسنی با آن طیاره با آن یک اب پاره تا چند ساعت دیگر باز هم رفتن جلوتر
نویسنده: حسین شرقی
روزی روزگاری در میان دشتی سر سبز و باصفا خانه نقلی و کوچکی بود که در ان پیر زن مهربانی ..........
نویسنده: فریبا درجزی
یک دوست دارم بخشنده چون خورشید تابنده صاحب ملک و قدرت مهربون و با عزت
نویسنده: محمد علی دهقانی
در روزگار قدیم مردی راست گو و درست کار در شهری زندگی می کردند که در بین مردم به نام راه معروف شده بود .......
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
در یک شهر کوچک دو پنجره در دیوار یک خانه قدیمی و یک خانه جدید زندگی می کردند........
نویسنده: فریبا کلهر
توی یک خیابن سر بالا هندوانه ای قل خورد و از ماشین پایین افتاد ..........
نویسنده: محمد رضا شمس
درست وسط حیاط مهد کودک یک درخت چنار بود . بالای این درخت چنار بود ...........
نویسنده: لاله جعفری
آقتی نانوا صدایش را شنید و گفت : مورچه قرمزه اگر نان می خواهی باید بروی توی صف
نویسنده: محمد رضا یوسفی
کبوتر سفید به ستاره کوچک نگاه کرد و گفت : تو ستاره آسمانی جای تو در آسمان خالی است نگاه کن............
نویسنده: سید احمد زرهانی
دویدم و دویدم به مسجدی رسیدم مسجد با صفایی قشنگ و دلگشایی
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
در شهر حیوانات کلاغ همیشه از همه چیز و همه کس خبر داشت .برای همین وقتی .........
نویسنده: شاگاهیراتا
روز ی روزگاری در کشور ژاپن چند برادر بودند که با هم زندگی می کردند برادر بزرگ تر اوکونوشی نام داشت
نویسنده: میکائیل انده
در سرزمینخواب مهمترین چیز برای مردم خوابیدن است به همین دلیل به آنجا می گویند سرزمین خواب.........
نویسنده: میج کلی
ملکه زنبور ها از بستر بیرون آمد و گفت : لباس و تاج مرا بیاورید .....
از همه بدم می آید ( مهارت زندگی )
نویسنده: محمد رضا یوسفی
آن روز که خورشید مانند یک گل آفتابگردان از پشت قلله های سر به فلک کشیده طلوع کرد ...........
نویسنده: مصطفی رحماندوست
روزی بود روزگاری بود هر که به فکر کاری بود یواش یواش بهار می شد
نویسنده: ژیلا احمدی
خاله گلدونه پیر زنی بود مهربان و خنده رو , خوش زبان و تپل مپل , پیراهن مخملی توی این دنیا بود تک و تنها
ماجرا های خاله گلدونه و جوجه ناردونه
نویسنده: دکتر هوشنگ اشترانی
مرذدم سرزمین ایران زندگی راحت و خوشی داشتند . در آن زمان کاووس شاه در ایران حکومت می کرد .........
افسانه ملک جمشید و دیو جادوگر
نویسنده: مهری ماهوتی
غروب بود و هوا رو به سردی می رفت . باد پرده های خیس را روی طناب ..........
نویسنده: مهری ماهوتی
اذان ظهزر را می گفتند که خاله لیلا توی حیاط آمد و روی پله نشست
نویسنده: ناصر نادری
نزدیک غروب بود . خورشید آخرین پرتوهایش را از زمین جمع می کرد . چاپار سوار بر اسب تیز رو به سوی لشکر گاه می تاخت
نویسنده: هایده کروبی
همه مردم از بعضی جهات شبیه هم هستند.....
نویسنده: ابراهیم زاهدی مطلق
شکوفه جلو مغازه ماهی فروشی ایستاد . عروسکش را به سینه اش چسباند به یک ماهی .............
نویسنده: افشین اعلا
یک شب ستاره ها نوی اسمان نشسته بودند . گل می گفتند و گل می شنیدند
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
در یک شهر کوچک دو پنجره در دیوار یک خانه قدیمی و یک خانه جدید زندگی می کردند.........
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
در شهر حیوانات کلاغ همیشه از همه چیز و همه کس خبر داشت .................
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
خاله مر غابی , خانم خیلی تمیزی بود . او مدتی برای مهمانی ..........
نویسنده: حسین فتاحی
روز ی روزگاری چهار تا دوست بودند که همیشه با هم سفر می رفتند ..........
هزار یک شب ( قاضی پنج ساله)
نویسنده: احمد عربلو
ملا نصر الدین , برای چندمین بار دستهایش رابه آسمان بلند کرد و ...........
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
زنبوره کجاست ؟ روی گلا گلهای کی ؟ گلهای ما
نویسنده: مرجان کشاورزی آزاد
سنجاب کو چولو دست هایش را زیر چانه اش زده بود ......
نویسنده: نورا حق پرست
همیشه تعطیلات تابستان برایم پر از خا طره بود . به خصوص روز هایی را که در روستا میگذراندیم ...
نویسنده: محمد حسین فکور
آسیای کوچک , دور خودش می چرخید . از اطراف سنگ آرد سفید بیرون می ریخت
نویسنده: ناصر کشاورز
چاقاله با یک عروسک ورو جکم قشنگه رفته به مهد کودک از همه کس بهتره
چاقاله با یک عروسک رفته به مهد کودک
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
توی دهکده ای پر از گل , مرغ حنایی با جوجه هایش زندگی می کرد .......
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
برف زیادی باریده بود . دانه های برف آن قدر زیاد و پر آب بود که ...........
لباسی گرم برای خرگوش بازیگوش
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
آبگرمکن کوچک که خیلی عصبانی بود قل قل صدا می کرد و..........
نویسنده: زینت السادات طبا طبایی
در حیاط خانه ی کبری خانم یک درخت توت و یک درخت گردوی بلند بود که ..........
نویسنده: هایده کروبی
هنگام رفت و آمد سر و دست خود را از پنجره ماشین بیرون نیاور .......
نویسنده: اسد ا....شعبانی
عمو زنجیر باف بعله زنجیر ما رو بافتی ؟ بعله
نویسنده: سحر انواری
لو لو به ابر هایی که از بالای سرش می گذشتند . نگاه می کرد که ناگهان ..........
نویسنده: حمید گروگان
آقا فیله خیلی راه رفته بود و خسته به نظر می رسید .........
نویسنده: مهدی معینی
من کجا هستم ؟ در سبزه زار , کنار سعید همان پسری که چشم به آسمان دوخته؟
نویسنده: سپیده خلیلی
اذان می گوید . یعنی به همه خبر می دهد که وقت نماز است . .......
نویسنده: داریوش صادقی - فاطمه ندافی
آ در آب آمد با آن من را دوست دارد مامان
نویسنده: م. آزاد
دس دسی باباش میاد صدای کفش پاش میاد دس دسی مادر میاد با بقچه از سفر میاد
نویسنده: زینت السادات طباطبایی
ماه در اسمان نور افشانی می کرد و سطل مهربان خسته از کار روزانه در گوشه ای از آشپز خانه به خوابی عمیق فرو رفته بود .
نویسنده: سهیلا فرحمند
شنل قرمزی در سراسر مسیر برکه باز ی می کرد تا به نزدیکی خانه مادر بزرگ رسید .
نویسنده: مهری ماهوتی
آهو خانم گفت : بره کوچکم این جا دوری بزن
نویسنده: آن مک گارون
مردی جوان برای رسیدن به شهرش پای پیاده راه می پیمود
نویسنده: مهدی معینی
طرح نقاشی
نویسنده: مهدی معینی
طرحها ی نقاشی
نویسنده: عبد الحسین فخاری
آره دختر کم , وقتی او بیاید شادمانی و سرور همه جا را فرا می گیرد
نویسنده: وحیده برجسته باف
سالهای پیش در چراگاههای آفریقا , شیر , سلطان حیوانات داشت
نویسنده: تریس مورونی
وقتی عصبانی می شوم . فکر می کنم سرم دارد می ترکد
نویسنده: مهناز جلیلی
چراغ باید کاری می کرد فکر کرد و فکر کرد .........
وقتی لیزار از مینی بوس پیاده شد و منتظر بود تا مینی بوس حرکت کند ..........
نویسنده: بر نارد وبر
شجاعت انواع مختلف دلرد . گاهی ترسناک ...........
نویسنده: مازیار تهرانی
8 ساله بودم که معلم نقاشی گفت : when i was 8 years old
نویسنده: الوین تر سلت
بعضی شبها که ماه به گردش می امد در چاه سرک می کشید تا ....
نویسنده: تیثری روبر شت
دیروز لبخندم را گم کردم . هوه مرا نگاه می کردند
نویسنده: فریبا کلهر
مادر خسته دنبال گربه دوید و گفن : اکر بگیرمت تمام موهای تنت را می کنم و..........
نویسنده: فرامرز کشتکار
در یکی از پارکهای سر سبز و قشنگ بچه های زیادی مشغول باز یو شادی بودند ....
نویسنده: پری سیما طاهباز
پوست تنم راه راه تو جنگلم گاه گاه شاید بگی خرم من از خر قشنگترم ...........
نویسنده: تونی گراس
آنا یک دختر کوچولو بود. اما خیلی دوست داشت که بزرگ باشد
نویسنده: تونی گراس
نگی به ورزش اسب سواذی علاقه داشت . اما وقت اسب سواری هم نگران بود .........
نویسنده: تونی گراس
یک روز قلی و خانواده اش به تماشای یک نمایش رفتند . نمایش شروع شد
نویسنده: تونی گراس
هامی شب ها دیر می خوابید . او هر شب بهانه ای می آورد تا به رختخواب نرود
نویسنده: تونی گراس
دی دی همیشه دیر می کرد . او به همه جا دیر می رسید .
نویسنده: تونی گراس
ریسی خودش را از همه دانا تر می دانست . بنابر این همیشه رئیس بازی در می اورد .
نویسنده: تونی گراس
مادر تلی پسرش را خوب می شناخت. بنابراین صبح روز بعد غذای او را توی ظرف کوچکی ریخت و صدا زد : پسرم بیا صبحانه ات را بخور
نویسنده: ناصر یوسفی
قصه هایی برای کودکان، که با توجه به ارزش های زندگی و فرهنگ صلح برای کودکان خردسال تدوین شده است.شما میتوانید با توجه به بهداشت روانی کودکان،هرشب یک قصه زیبا برای آنها بخوانید. .
قصه هایی برای خواب کودکان
نویسنده: تونی گراس
هر روز صبح سر و صورتش را خوب می شست , لباس تمیز می پوشید ...........
نویسنده: داریوش صادقی
ارام آرام امد تا نزدیک بانک رسید
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
کلاغهای شعر من کلاغهای کاغذی چرا سری نمی زنید به باغهای کاغذی ؟
نویسنده: مندی راس
توی ایستگاه قطار شهر داستانی رئیس ایستگاه با بسته منتظر الف بود .
نویسنده: مریم صباغ زاده
بر دل صبور دخنر علی لرزه ای نشست چون که دید یک شتر ز کاروان بی سوار مانده است
نویسنده: بل مونی
من با پدر و مادرم و دانیل زندگی می کنم . من عاشق سخنرانی و دوچرخه سواری ام از سبزیجات خوشم نمی اید.........
نویسنده: بل مونی
کیتی فکر کرد که این اصللا ایده ی خوبی نبود . اصلا هیجان انگیز نبود .
نویسنده: داوود شعبانی داریانی
روزی دختر کوچولویی بود به نام کیتی که نمی خواستدندان هایش را بشوید
من نمی خواهم کیتی دختر آتش پاره
نویسنده: بل مونی
کیتی می دانست که او دقیقا همان جاست . یک شب در خواب به سراغش آمدو وقتی از خواب پرید.....
نویسنده: بل مونی
مشکلا ت یک دختر آتش پاره
نویسنده: حافظ میر آفتابی
از نظر پیمان جهانی حقوق کودک همه افراد زیر 18 سال مورد حمایت این پیمان قرار می گیرند
نویسنده: اسپنسر جانسون
یک روز عصر , لیز مایکلز که روز گاری با بیا گرین کار می کرد.......
نویسنده: سیلوی زیراد
آقا گربه فوری رفت سراغ موش . سرش داد کشید : دیشب وقتی خواب بودم تو امدی و پنیرم را دزدیدی
دعوا نکنیم گفت و گو کنیم گربه شکمو
نویسنده: سیلوی زیرارد
شترهای دو کوهانه تا چشمشان به اقا شتر یک کوهانه افتاد
دعوا نکنیم .....گفت و گو کنیم شترهای دو کوها نه
نویسنده: محمد رضا محمدی نیکو
آن شب برای آرش سپیده بسیار دیر دمید . نسیم که بوی صبح با خود آورد ..............
نویسنده: عبد المجید نجفی
دلش خنک شد , اما جنازه روی دستش مانده بود . چیزی به اذان مغرب نمانده بود .
نویسنده: مسلم قاسمی
گوشه ای از جنگل چارچوب در خانه ای جنگلی در سمت راست به عنوان خانه جنگلبان.........
کوتوله ای که همیشه فریاد میزد
نویسنده: خسرو شایسته
می گویند سالهای پیش حاکمی می زیست خونخوار ...............
نویسنده: سولوپر
بچه ها خیلی سرسره بازی را دوست دارند the children love the slide
چگونه رفتار کنیم ؟ انتشارات عسل نشر
نویسنده: جین دولن , مارک تیگ
دایناسور ریزه میزه باز دوباره مریضه
دایناسور ریزه میزه باز دوباره مریضه
نویسنده: دوگ پیترسون
این پرونده روز یبایگانی خواهد شد . از ماجراهای کارا گاهان ویژه ضد خرابکاری ..............
نویسنده: محمدرضا یوسفی
هیچ روستا یی غروب روستای مارا نداشت . دل ادم از خورشید که می لرزید ......
نویسنده: بتول سعیدی
در این قصه، دوستیهای مصلحتی دشمنان نشان داده میشود .ماجرا از این قرار است: موشی خود را از هر سو گرفتار جغد و راسو میبیند .او به ناچار برای دور ساختن مهاجمان به گربهای پناه میبرد که او نیز اتفاقا در دام صیادی گرفتار شده است .موش بندهای دام را پاره میکند و یک بند را برای احتیاط نگاه میدارد و به محض رسیدن صیاد آن یکی را نیز پاره میسازد و سرانجام به مکانی امن میگریزد.
نویسنده: جعفر ابراهیمی
در زمان های قدیم یک جنگل بزرگ بود پر از درخت و گل و سبزه , پرندگان و حیوانا ت زیادی زندگی می کردند . اما ناگهان اتفاقی افتاد و...............
نویسنده: جعفر ابراهیمی
در روزگار قدیم، باغبانی باغ بزرگی با درختهای میوة فراوان داشت. پرندگان زیادی به این باغ پردرخت میآمدند و آواز میخواندند و از زیباییهای باغ لذت میبردند. یک روز ...
پرنده گرفتار ئ باغبان طمعکار
نویسنده: مژگان شیخی
یک روز بلبل نوک طلا از صدای گریه دختر کوچکی از خواب بیدار شد. می خواست از او بپرسد که چرا گریه می کند، اما دختر از آنجا دور شد و نوک طلا هم خیلی ..
نویسنده: زهره پریرخ
بی بی نازنین مهربان چند تا مرغ داشت که هر روز برای او تخم می گذاشتند. یک روز که برای فروش تخم مرغها به بازار رفته بود چشمش به یک پارچه قشنگ ...
نویسنده: گروه شاعران
مامان جونم دوست دارم یه عالمه یه عالمه اگر بگم بازم کمه
نویسنده: اریک ای کیمل
(قصه های ماندگار)شهر کنستانتین در کرانه های دریای سیاه قرار دارد.سالیان بسیار دور مردی به نام گرشن و همسرش در ان شهر زندگی می کردند.
نویسنده: جعفر ابراهیمی
در دشت بی ابی کلاغی دنبال اب سرد می گشت نه چشمه ای بود و نه رودی
نویسنده: سید مهدی شجاعی
قصه عجیبی است قصه این دختر اسمانی هزاران سال بود که چشم انتظار امدنش بودم وهر بار که نوزادی پا به جهان می گذاشت چشم گشودم تا مگر روی او را ببینم.
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
بزی بزغاله باز هم به این طرف به این طرف و ان طرف نگاه کرد
نویسنده: نیچل نادسن
آن وقت با قدم های نرم و آرام به بخش کتاب های داستان رفت و آن جا خوابش برد
نویسنده: جان جی موث
دوستان نیکلای سعی کردند اولین پرسش او را پاسخ دادند
نویسنده: حدیث لرز غلامی
اینم صدای دمپایی های یه غوله ولی یه غول کوتوله
نویسنده: سوزان جفرذ
از مجموعه کتابهای سبز می باشد . در گذشته ای بسیار دور که حالا دیگر تقریبا همه نشانه هایش در غبار دشت گم شده است .مردمانی باستانی بودند که امریکا می خوانیمش
نویسنده: کارل رحمان
مرغ دریایی با صدای گوشخراشی گفت : ببخشید منظور تو از این کار چیست ؟ تو به چه حقی از من سبقت میگیری ؟
نویسنده: هانس دو بیر
در قطب شمال همه چیز و همه جا سفید است
نویسنده: احمد اکبرپور
دزد یک پسر بچه است . او کمین می کند تا وقتی مغازه دار حواسش نباشد
نویسنده: اریک کارل
خروس آواز خواند و پسرک بیدار شد . از پنجره بیرون را نگاه کرد
نویسنده: مالی گرومز و تا کا شی اودا
مادر از بجه دلفین می پرسد : آیا تو برای شنا کردن به اندازه کافی احساس قدرت می کنی
نویسنده: جودی هیندلی
می توانی کارهایی را که یک فیل انجام می دهد انجام بدهی ؟
می توانی مثل یک فیل راه بروی ؟
نویسنده: شادی آل اقا
آقای باب پار و خانم هلن پار زن و شوهری که تمتم دنیا آنها را می شناختند قهرمانهای واقعی بودند
نویسنده: آلن میلن
یک روز پاییزی ببری جست و خیز کنالن از وسط جنگل هزار درخت می گذشت .
نویسنده: و. سوته یف
معلوم بود که گاری از مدتها پیش در اینجا بوده چون .....
نویسنده: هالی بلک
سه بچه از پله ها بالا دویدند واز راهرو به طرف انبار زیر شیر وانی رفتند.
نویسنده: جمیله گوین
جوتی چهره دخترش را زیر نظر داشت . او که امیدی نداشت از محتوای نامه خبر دار شود گفت :....
نویسنده: دن گاتمن
خانم لیزار جواب داد : حالم خوبه فقط می خواستم نشان بدهم که توی سالن ورزش نباید این کمارها را بکنید.
نویسنده: چارلز دیکنز
مرد همچنان که کارت شناسایی خود را به اسکروج می داد گفت : تردیدی نئارم که .....
نویسنده: کاترین پاترسون
خانه های اجاره ای گر چه جلو باد را می گرفتند اما....
نویسنده: چارلز دیکنز
بعد از ظهر یک روز , روز پیش از کریسمس , که بهترین روزهای سال است در هوای سرد و تیره ماه دسامبر ..........
نویسنده: ماریون دین بوئر
جوئل گفت : چی ؟ از پرتگاههای استارودراک بالا برویم ؟
نویسنده: پی . جی . استال
این کتا قصه ماجراهایی است که دهها سال پیش درگوشه زیبایی از سرزمین اوکراین ر
نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری
آنتوان فرزند سوم ژان به سال 1900 در شهر لیون زاده شد .
نویسنده: و. مدوئدوف
اگر به خاطر نمره بدی که من درست روز اول مدرسه هندسه گرفتم نبود ..........
نویسنده: جان کریستوفر
با صدای وز وز ی مثل وز وز زنبور از خواب بیدار شدم ....
نویسنده: جانی رو داری
چیپو لینو هفت بردار داشت . به همراه زن و بچه هایش در یک آلونک چوبی زندگی می کرد .
نویسنده: مایکل دوریس
بیشتر سعی کن قبل از رها کردن تیر با چشمهایت هدف را خوب دنبال کن .
نویسنده: مایکل لارنس
آن هفته شروع شد , هفته ای که همه چیز را عوض کرد . راب هریسون دراتاقش قایم شدهبود . برف می بارید و ....
نویسنده: گلی ترقی
آرمان , عصبانی و اخمو , با کالسکه اش در امتداد رود خانه به راه افتاد
نویسنده: مریم فرادی
مرد آبی کوچولو در دنیای آبی خود با مسائلی رو بروست که انسان ها در دنیای کسترده ی روی زمین با آن دست به گریبان اند .
نویسنده: علی افشار
فور من انگلیسی فکری کرد و سپس لبخند زنان آب دهانش را جمع کرد و به درون کاسه آب یخ تف کرد و گفت : .......
نویسنده: جعفر ابراهیمی
شامل مجموعه شعرهایی است که بین سالهای 60 تا 63 سروده شده اند . در چشم خود صد اسمان صد باغچه , صد خانه دارم
نویسنده: مهدی آذریزدی
قصه های برگزیده از سند باد نامه و قابوسنامه . یک روزی بود و یک روزگاری . یک روباه بود که مانند همه روباهها ......
قصه های خوب برای بچه های خوب
نویسنده: فریبا کلهر
قصه های قد و نیم قد برای کودکان (مجموعه اول:جلدهای 1تا5) نوشته ی فریبا کلهر است که توسط قدیانی در سال 1393 و 79 صفحه به بازار عرضه شده است. این اثر از نظر موضوعی در دسته/های ذیل قرار میگیرد: کتاب کودک و نوجوان کودک قصه از این نویسنده کتاب های ذیل نیز منتشر شده است: شوهر عزیز من از انتشارات : آموت دختر نفرین شده از انتشارات : آموت
قصه های قد و نیم قد برای کودکان
نویسنده: فریبا کلهر
قصه های قد و نیم قد برای کودکان (مجموعه اول:جلدهای 1تا5) نوشته ی فریبا کلهر است که توسط قدیانی در سال 1393 و 79 صفحه به بازار عرضه شده است. این اثر از نظر موضوعی در دسته/های ذیل قرار میگیرد: کتاب کودک و نوجوان کودک قصه از این نویسنده کتاب های ذیل نیز منتشر شده است: شوهر عزیز من از انتشارات : آموت دختر نفرین شده از انتشارات : آموت
قصه ها ی قد و نیم قد برای کودکان
نویسنده: از بچه ها برای بچه ها
مجموعه ای از نقاشی . شعر . داستان . ترجمه از بچه ها برای بچه ها
نویسنده: ازبچه ها برای بچه ها
مجموعه ای از نقاشی . شعر . داستان . ترجمه از بچه ها برای بچه ها
نویسنده: از بچه ها برای بچه ها
مجموعه ای از نقاشی . شعر . داستان . ترجمه از بچه ها برای بچه ها
نویسنده: از بچه ها برای بچه ها
مجموعه ای از نقاشی . شعر . داستان . ترجمه از بچه ها برای بچه ها
نویسنده: از بچه ها برای بچه ها
مجموعه ای از نقاشی . شعر . داستان . ترجمه از بچه ها برای بچه ها
نویسنده: مری ک.هریس
این کتاب داستان دخترانی است که در مدرسه با هم آشنا می شوند هتی ، دختری مودب و سر به راه و داوینا ، دختری خودخواه و جشور ، فداکاری هتی برای داوینا باعث تغییر رفتار او می شود اما ....
نویسنده: ناتالی سویج کارلسون
داستانی واقعی از خانهبهدوشان در دورهای خاص در پاریس است که شخصیتها و وقایع آن میتوانند در هر شهر و کشوری و در هر زمانی باشند. آرمان نمونه انسانی شریف و به نوعی ناامید است که برای زندگی و کار انگیزهای ندارد. اما آشنایی با این زن و بچههایی که حکم نوههایش را دارند، باعث امید او به زندگی و تلاش برای یافتن شغل و دست کشیدن از گدایی و خانه بهدوشی است. بچههایی بدون پدر که مادرشان نیز به دلیل امرار معاش همواره گرفتار است، بچههایی بدون سرپناه، محروم از آموزش و هرگونه تفریح، بچههایی که پیوسته د
نویسنده: محسن هجری
, "این مجلد از مجموعهی حاضر، به معرفی "سربداران"، از امرای محلی سبزوار، در قالب داستان اختصاص دارد كه نزدیك 50 سال از حدود سال 737 تا 788 هـ . ق. در سبزوار و بعضی ولایات مجاور فرمانروایی كردند. امرای این سلسله 12 تن بودند با نامهای: خواجه عبدالرزاق باشتینی، امیر وجیهالدین مسعود، آقا محمدآی تیمور، كلواسفندیار، خواجه شمسالدین فضلالله باشتینی، خواجه شمسالدین علی چشمی، خواجه یحیی كرابی، ظهیرالدین كرابی، حیدرقصاب، میرزا لطفالله، پهلوان حسن دامغانی، و خواجه علی موید. گفتنی است، هیچیك از این ام
نویسنده: اسکار وایلد
در این مجموعه، 9 داستان کوتاه از آثار اسکار وایلد، شاعر و نویسنده ایرلندی، ترجمه و بازنویسی شده است. این داستانها عبارتاند از: غول خودخواه، کودک ستارهای، روز تولد اینفتا، پادشاه جوان، ماهیگیر و روحش، شاهزاده خوشبخت، ضیافت کریسمس، بلبل و گل سرخ و دوست صمیمی.
نمایش در اندازه اصلی شاهزاده ی خوشبخت
نویسنده: ویلهلم کارل گریم، یاکوب لودوی
نویسنده: اریش کستنر
خواننده عزیز اسم من لیموئل گالیور است. حکایتم مربوط به سال 1725 میشود، و من دیگر جوان نیستم. قبلا پزشک کشتی بودم، حالا هم پدربزرگ شدهام...
نویسنده: زهره پریرخ
نتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد: حاکم ساده دلی بود که سرزمینش به اندازه یک تپه و دو دشت کوچک بود.این حاکم آن قدر چاق بود که سایه اش توی خانه اش جا نمیشد
نویسنده: مهدی آذریزدی
قصههای خوب برای بچههای خوب
نویسنده: زهره پریرخ
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد: یکی بود یکی نبود دو خواهر همسایه هم بودند.یکی اسمش آفتاب خاتون بود و آن یکی مهتاب خاتون.نه پیر بودند و نه جوان همسر و فرزند داشتند و به خوبی و خوشی زندگی میکردند... فروشگاه اینترنتی 30بوک
نویسنده: گیتا گرکانی ، ناصر یوسفی
قصههایی برای کودکان، گنجینهای از بهترین قصههای تألیف، ترجمه و بازنویسی است که با توجه به ارزشهای زندگی و فرهنگ صلح برای کودکان خردسال تدوین شده است. شما میتوانید با توجه به بهداشت روانی کودکان، هرشب یک قصه زیبا برای آنها بخوانید. قصههای هر جلد از این کتابها کودکان شما را به طور غیرمستقیم با فرهنگ اقوام و ملل دیگر و ارزشهای انسانی آشنا میکند.
کتاب قصههایی برای خواب کودکان - بهمن ماه
نویسنده: علی نامور
قصه هایی برای کودکان،گنحینه ای از بهترین قصه های تالیف،ترجمه و بازنویسی است که با توجه به ارزش های زندگی و فرهنگ و صلح برای کودکان خردسال تدوین شده است.شما میتوانید با توجه به بهداشت روانی کودکان،هر شب یک قصه زیبا برای آنها بخوانید. قصه های هرجلد از این کتاب ها،کودکان شما را به طور مستقیم با فرهنگ اقوام و ملل دیگر و ارزش های انسانی آشنا میکند
قصه هایی برای خواب کودکان (مهر)
نویسنده: سارا اچ بنکس
کتابهای کانون پرورش فکری شامل داستانهای سرزمین تاریکی . تپه های لرزان و.......
نویسنده: موسسه پژوهشی کودکان دنیا
قصه هایی برای خواب کودکان (شهریور ماه)
نویسنده: ناصر یوسفی
قصه هایی برای کودکان،گجینه ای از بهترین قصه های تالیف،ترجمه و بازنویسی است که با توجه به ارزش های زندگی و فرهنگ صلح برای کودکان خردسال تدوین شده است.شما میتوانید با توجه به بهداشت روانی کودکان،هرشب یک قصه زیبا برای آنها بخوانید. قصه های هر جلد از این کتاب ها،کودکان شما را به طور مستقیم با فرهنگ اقوام و ملل دیگر و ارزش های انسانی آشنا میکند
قصه هایی برای خواب کودکان (مرداد)
نویسنده: ناصر یوسفی
قصه هایی برای کودکان،گجینه ای از بهترین قصه های تالیف،ترجمه و بازنویسی است که با توجه به ارزش های زندگی و فرهنگ صلح برای کودکان خردسال تدوین شده است.شما میتوانید با توجه به بهداشت روانی کودکان،هرشب یک قصه زیبا برای آنها بخوانید. قصه های هر جلد از این کتاب ها،کودکان شما را به طور مستقیم با فرهنگ اقوام و ملل دیگر و ارزش های انسانی آشنا میکند.
قصه هایی برای خواب کودکان (تیر)
نویسنده: گروه قصه موسسه پژوهش کودکان دن
قصه هایی برای خواب کودکان گنجینهای است از بهترین قصههای تالیف، ترجمه و بازنویسی شده که با توجه به ارزشهای زندگی و فرهنگ صلح برای کودکان خردسال تدوین شده است
قصه هایی برای خواب کودکان خرداد
نویسنده: گیتا گرکانی ، ناصر یوسفی
کودکان خردسال لحظه به لحظه از زندگی خود را در فظاهای یادگیری میگیرند، در هیچ دوره ای از زندگی خود به این میزان نمی آموزند. قصه ها کارکردهای فراوانی برای کودکان دارن؛ مثل: ۱.آشنایی با محیط پیرامون ۲.آشنایی با ارتباط ها ۳.افزایش تمرکز و....
کتاب قصههایی برای خواب کودکان - فروردین ماه
نویسنده: : كالین كلارك
, "«مورچ? تشنه» داستان مورچهای است كه بر اثر تشنگی در حال مرگ بود، تا این كه قطر? اشكی روی او چكید و او را نجات داد. این قطر? اشك با اثر جادویی خود باعث شد مورچه حرف بزند و به این ترتیب مورچه توانست به دختربچهای كه اسیر غول بود، كمك و او را آزاد كند. جلد اول از مجموع? «یك شب، یك قصه» شامل قصههای فصل بهار است و برای هر شب یك قصه در نظر گرفته شده است. برخی از داستانها عبارتاند از: كفش طلایی؛ نخودیخانم؛ قلمموی جادویی؛ درخت سیب و گل قاصدك؛ و موش كوچولو."
یک شب، یک قصه: قصههای بهار
نویسنده: صوفیا محمودی
شامل داستانهای جیر جیرک نوازنده . جنگ ناقوسها و.....می باشد . حالا گروه همنوازان کامل شده بود: بلبل، سگ کوتوله، جویباروباد. که هریک با صدای همنوازی وهمنوایی می کردند......
نویسنده: مصطفی وفایی
مجموعهای از «داستانهایی» برای «کودک» و «نوجوان» با مضامین اخلاقی و اجتماعی است. در این اثر با استفاده از داستانهای کلیله و دمنه، مثنوی معنوی، سندبادنامه و قابوسنامه، داستانهایی برای کودکان و نوجوانان گزینش و گردآوری شده و از والدین خواسته شده است که این داستانها را به روشی که نویسنده گفته برای کودکان بخوانند تا آنان به نتایج اخلاقی مندرج در این داستانها پی ببرند. داستانها با زبانی کودکانه و ساده و روان بیان شدهاند تا تاثیر خوبی بر ذهن و یادگیری کودکان و نوجوانان بگذارد.
نویسنده: مصطفی رحماندوست
هر قصهی این کتاب، مثلی است ایرانی. علاوه بر آن، در دل هر قصهای هم یکی دو ضربالمثل آوردهشدهاست. اگر به ضربالمثل بخش گفتوگو هم بپردازید، با گفتن هر قصه بچهها را با سه ضربالمثل ایرانی آشنا کردهاید. همهی قصههای این کتاب، ریشه در گنجینهی پر ارزش فرهنگ مردم ایران زمین دارد و اصل قصه ساختهی ذهن نویسنده نیست. پرداختن به این قصهها، به تقویت هویت ایرانی فرزندانمان کمک میکند و میان زندگی امروز آنها و ریشههای دیروزشان پلی عاطفی میزند.
کتاب مثل ها وقصه هایشان قصه های فروردین
نویسنده: علی بوذری
قصه هایی برای کودکان،گنجینه ای از بهترین قصه های تالیف،ترجمه و بازنویسی است که با توجه به ارزش های زندگی و فرهنگ صلح برای کودکا ن خردسال تدوین شده است.شما میتوانید با توجه به بهداشت روانی کودکان،هرشب یک قصه زیبا برای آنها بخوانید. قصه های هرجلد از این کتاب ها،کودکان شما را به طور غیر مستقیم با فرهنگ و اقوام و ملل دیگر و ارزش های انسانی آشنا میکند
قصه هایی برای خواب کودکان (اسفند)
نویسنده: محمد میرکیانی
سرزمین ما، سرزمین قصه هاست، زیباترین و شیرین ترین قصه ها در سرزمین ما وجود دارد. قصه هایی که از خواندن و شنیدن آنها هیچ گاه خسته نمی شویم. این کتاب مجموعه سه کتاب از قصه های کهن سرزمین ما، ایران است که پر از پند و اندرز و سخنان زیبا و باارزش است.
نویسنده: عبدالمجید نجفی
مجموعه هفت داستان برای نوجوانان از انتشارات کتابهای قاصدک
از ایستگاه چهارم تا سال گندم
نویسنده: مصطفی رحماندوست
قصه های آبان (مثل ها و قصه هایشان)
نویسنده: فریدون عمو زاده
مجموعه دو داستان از آن شب که بی بی مهمان ما بود و بی شناسنامه ها است
آن شب که بی بی مهمان ما بود
نویسنده: جمعی از نویسندگان
کتاب برگزیده اولین جشنواره کانون پرورش فکری ( شامل داستانهای گراز . مرخصی . لب کلفت . کل محبت و................)
نویسنده: مصطفی رحماندوست
همهی قصههای این کتاب، ریشه در گنجینهی پر ارزش فرهنگ مردم ایران زمین دارد و اصل قصه ساختهی ذهن نویسنده نیست. پرداختن به این قصهها، به تقویت هویت ایرانی فرزندانمان کمک میکند و میان زندگی امروز آنها و ریشههای دیروزشان پلی عاطفی میزند.
کتاب مثلها و قصه هایشان قصه های بهمن
نویسنده: مصطفی رحمان دوست
هر قصهی این کتاب، مثلی است ایرانی. علاوه بر آن، دردل هر قصه هم یکی دو ضربالمثل آورده شده است. اگر به ضربالمثل بخش گفتوگو بپردازید، با گفتن هر قصه بچّهها را با سه ضربالمثل ایرانی آشنا کردهاید. همهی قصههای این کتاب، ریشه در گنجینهی پر ارزش فرهنگ مردم ایران زمین دارد و اصل قصه ساختهی ذهن نویسنده نیست. پرداختن به این قصهها، به تقویت هویت ایرانی فرزندانمان کمک میکند و میان زندگی امروز آنها و ریشههای دیروزشان پلی عاطفی میزند.
کتاب مثلها و قصههايشان قصه های اسفند
نویسنده: اسکاروایلد -برادران گریم
کتاب حاضر منتخبی است از برگزیده ترین آثار نویسندگانی همچون اسکاروایلد و برادران گردیم که برای کودکان و نوجوانان به رشته تحریر در آمده است
نویسنده: میشائیل انده
این داستان مصور و رنگی دربارهی دو پادشاه است که در دو طرف یک کوه زندگی میکنند. پس از چندی آنها صاحب فرزند میشوند و هر یک میهمانی باشکوهی ترتیب میدهند؛ اما یکی از دورترین فامیل خود را که با هر دو پادشاه نسبت یکسان دارد فراموش میکنند. این خویشاوند دور که البته یک پری بدجنس است در روز مهمانی به قصر هر دو پادشاه میرود به یکی از آنها یک دیگچه و به دیگری یک ملاقه میدهد و میگوید که اگر با ملاقهی مخصوص دیگچهی مخصوص را به هم بزنند لذیذترین و تمام نشدنیترین سوپ دنیا نصیب آنها میشوند. هر دو
نویسنده: عاطفه بذرافشان ، زهرا بذرافشان
تعدادی از داستان های قدیمی از مانند گیاه مرگ ، چشمه اسرار آمیز ، غار مرگ و....
نویسنده: سید علی صالحی
قصه و داستان قدیمی
هزار و یکشب: حدیث ملکه سرزمین سند
نویسنده: محمود کیانئش
مجموعه شعر براي كودكان شامل 29 شعر است كه به موضوعاتي چون لذت نگهداري از حيوانات خانگي و يا زندگي در محيطي آرام و دلپذير ميپردازد
نویسنده: داوود غفار زادگان
"مجلد دیگری از سلسله داستانهای شاهنامه که مقابل شما قرار دارد، شرخ نبرد رستم را با خاقان چین برای نوجوانان به تصویر کشیده است. در آغاز قصه، ماجرای لشکرکشی ایرانیان به فرماندهی طوس برای جنگ با تورانیان بازگو میشود. رویارویی دو سپاه به دلیل شمار زیاد سربازان تورانی، مسیر جنگ را به نفع تورانیان تغییر میدهد. تا اینکه رستم به کمک سپاه ایران میشتابد. با گذشت چند روز از نبرد سهمگین میان سرداران دو سپاه، عاقبت خاقان چین به اسارت رستم درمی آید و سپاه ترکان از هم میپاشد."
نویسنده: عاطفه بذرافشان
در روزگاران قدیم پادشاه عادلی زندگی میکرد که چهار پسر داشت. از آنجایی که او نمیخواست با انتخاب یکی از آنها به عنوان جانشین خودش، بین آنها اختلاف و کینه پیش بیاید، تصمیم گرفت انتخاب را برعهده آنها بگذارد. اما هریک از آنها، دیگری را شایستۀ این مقام میدانست. تا این که پادشاه به پیشنهاد وزیر هرچهار شاهزاده را به یکی از شهرهای بزرگ سرزمیناش فرستاد و از آنها خواست تا مهمترین مشکل مردم آن شهر را شناسایی کرده و بهترین راه حل را بیابند. بدینترتیب شاه توانست جانشینی برای خود انتخاب کند. این دا
نویسنده: علی افشار
این داستان شرح زندگی ((شیخ محمدعلی سنگ بستی)) است .او مردی خود ساخته با خصوصیات والای انسانی است .محمدعلی در كودكی یكه و تنها از دهكده سنگ بست خراسان روانه سفر میگردد و در مشهد و تربت جام تحصیل میكند; سپس برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم میشود .او سرانجام به درجه اجتهاد نائل آمده، و استادی دانشكده الهیات دانشگاه تهران را كسب میكند .در این داستان، مخاطبان با اتفاقات دهههای 20تا 50و رابطه متقابل مردم با روحانیون آشنا میشوند."
نویسنده: محمد کاظم مزینانی
منطق الطیر کتابی ارزشمند و یکی از شاهکارهای ادب فارسی است. عطار حکایت های این کتاب را بسیار هنرمندانه نوشته است. منطق الطیر نقشه ای دقیق از یک سفر عارفانه است،نقشه ای که جغرافیای عرفان ایرانی را به ما نشان میدهد. این کتاب خواننده را در این سفر با خود همراه میکند.
حکایت های شیرین منطق الطیر عطار
نویسنده: محمد میرکیانی
در کتابهای سه جلدی روزی بود و روزی نبود ، شما قصه های قدیمی را می خوانید . قصه هایی از ادبیات کهن و قصه های عامیانه که با زبانی شیرین بازنویسی شده اند
نویسنده: محمد میرکیانی
در دومین کتاب از مجموعه روزی بود و روزی نبود چهارده قصه کهن برای نوجوانان بازآفرینی شده که عبارتند از :پنیری که آب شد، کیسه گم شده، پهلوانی که ترسید!، عطار و امانت، آدمی که غذای ماهی شد، کودک باهوش، کوهی که تکان نخورد، کبک ها چه گفتند؟، سگ و شیر و مار، میمون ها و کلاه، پسری که نمی گفت الف، راسو و مار، آخرین پند پدر و دزد و آرزو .آخرین قصه، حکایت مرد جوانی است که آرزو دارد دزد شود .دوستانش نشانی پیرمردی را به او می دهند که روزی دزد قابلی بوده و اینک گوشه نشین شده است .او به سراغ پیرمرد می رود
نویسنده: زهره معینی فر
کتاب «هم قصه هم پند» شامل 101 حکایت کوتاه و آموزنده است. هر کدام از این حکایت ها شامل نکته ای اخلاقی است و به موضوع هایی مانند ایثار، امانت داری، صبر، توکل، شجاعت و راست گویی پرداخته است.
نویسنده: لوئیس راک
قصه و دعا شامل ده داستان شاد و خواندنی برای خردسالان است. ماجرای داستان ها همان چیزهایی است كه معمولاً برای بچه ها پیش می آید. ولی هر كدام از این ماجراها در عین سادگی نكته قابل توجهی در خود دارد. این كتاب ویژگی خاصی دارد. در پایان هر داستان یك دعای ساده و صمیمی آمده است كه با ماجرای آن داستان تناسب دارد.
نویسنده: شیوکومار
کتاب مصور «داستانهایی از کلیله و دمنه» نوشتهی «شیو کومار» و ترجمهی «ناهید رشید» است. «میمون و کروکودیل»، «شیر بزرگ و خرگوش کوچک»، «کلاغها و مار سیاه»، «لاک پشت و غازها»، «الاغ مغز ندارد»، «اتحاد یعنی قدرت»، «میمون وفادار» و «چهار دوست» عنوان برخی از داستانهای کتاب است. این کتاب برای کودکان گروه سنی (ب) و (ج) و به صورت دوزبانه (فارسی- انگلیسی) تدوین شده است. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «یک روز مادر کلاغه مار سیاه را دید که از درخت بالا میآید. او برای کمکگرفتن شروع به داد و فریاد کرد و هرکا
نویسنده: بهروز فرج الهی
روزی از روزها نانوای مهرباین گرده نان بزرگی پخت...
بهترین نان برای مهربانترین حیوان
نویسنده: مهری ماهوتی
مادربزرگ چادر خیسش را جمع کرد و گفت چه باران بی موقعی...
نویسنده: مهری ماهوتی
مادر سراسیمه دوید . بابا هم از خواب پرید...
نویسنده: معصومه برتی بروجنی
قرن یکی از شهرخای یمن بود و مدینه شهر پیامبر بود...
نویسنده: مهری ماهوتی
اذان ظهر را میگفتند که خاله لیلا توی حیاط نشست نفس نفس میزد و رنگش پریده بود...
نویسنده: احمد بهجت
در گذشته های خیلی دور کلاغی بر شاخه درختی نشسته بود و به دو برادر نگاه میکرد...
نویسنده: ناصر نادری
امام در را باز کرد و گفت در این وقت شب برای چه آمده ای ؟
نویسنده: زهرا وثوقی
خالقم به من داده این جهان زیبا را...
نویسنده: مرتضی امین
در این موقع صدای زنگ درآمد. بچه ها با عجله برخاستند...
نویسنده: استن و جن برشتاین
با وجودی که بیرون خانه درختی خانواده خرس ها هوایی صاف و آفتابی داشت اما....
نویسنده: استن و جن برشتاین
زندگی در خانه بزرگ درختی تبدیل به این دعوای طولانی شده بود و...
نویسنده: زهرا فرمانی
چاق باشیم یا لاغر که فرق نمیکند...
نویسنده: زهرا فرمانی
امرزو نوبت آنها بود که بشقاب ها و قاشق زا بیاورند...
نویسنده: زهرا فرمانی
میتواند به دیگران یاد بدهد که چطوری با ماشین اش بازی کند....
نویسنده: زهرا فرمانی
او به همه سلام کرد اما هیچ کس جوابش را نداد....
ما یک دوست تازه پیدا کردیم
نویسنده: زهرا فرمانی
باران از آن بالا افتاد پایین....
نویسنده: زهرا فرمانی
مریم فکر میکند لیلا کتابش را برداشته است...
نویسنده: استن و جن برشتاین
سال ها پیش خرس برادر تنها توله خانه بود . آنها در یک غار کوهی....
نویسنده: استن و جن برشتاین
اول قرار نبود قرمزی فقط مال خواهر باشد....
نویسنده: استن و جن برشتاین
اما وقتی توی اتوبوس ماجرای فردی و تیم فوتبال را شنید از شدت ناراحتی...
نویسنده: استن و جن برشتاین
کشاورز بن همسایه خوبی بود به توله ها اجازه داده بود تا...
نویسنده: استن و جن برشتاین
خرس برادر در برابر غریبه ها محتاط و هشیار بود....
نویسنده: استن و جن برشتاین
کامپیوتر وسیله سودمندی چه واسه کار چه سرگرمی اما به شرطی که از صبح تاشب پاش نشینیم...
نویسنده: استن و جن برشتاین
خرس برادر و خواهر از صبح زود شاد و سرحال بیدار شده بودند و...
نویسنده: استن و جن برشتاین
او ساخت هواپیمای مدل را از زمانی که خیلی کوچولو بود با...
نویسنده: استن و جن برشتاین
مامان صدای پای یک نفر را شنید که از پله ها پایین میامد...
نویسنده: استن و جن برشتاین
برادر باورش نمیشد خوهر اینجوری کتک خورده باشد...
نویسنده: استن و جن برشتاین
در مدرسه ابتدایی بچه ها مجبور میشوند دقت کنند و وقتی ...
نویسنده: استن و جن برشتاین
لیزی و سوزی بهترین دوستان خرس خواهر بودند اما...
نویسنده: استن و جن برشتاین
خواهر درباره چیزهای جوراجور زیادی فکر میکرد....
پرنده ها و زنبورها و خانواده خرس ها
نویسنده: استن و جن برشتاین
خواهر کفت درسته اما مشکل اینحاست....
نویسنده: استن و جن برشتاین
دو رزو بعد خواهر و برادر بلوز و شلوارک مخصوص اردوی خود را پوشیدند و...
نویسنده: استن و جن برشتاین
اعضای خانواده خرسها که در خانه درختی بزرگ کنار جاده خاکی بزرگ رو به آفتاب...
نویسنده: سیدرضا تهامی
هیچ میدونی تو باغچه ها یا هرجا گل دارین شما...
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: مریم اسلامی
ماه تولد تو کدوم ماه قشنگه....
نویسنده: ناصر کشاورز
در آن زمانهای قدیم یک جنگل انبوه بود....
نویسنده: محمد کاظم مزیانی
چرخ مامان اخم میکنه وقتی که من جلوش میرم ....
نویسنده: ناصر کشاورز
بابا دوستم داره قد آسمون مثل ماهه این بابای مهربون.....
نویسنده: ناصر کشاورز
اگه گفتی این تاتی داره چی کار میکنه ....
تاتی توی بازی هاش دوسته با همبازی هاش
نویسنده: اسدالله شعبانی
زرد و زرد طلا طلا برگ درختان ....
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
نزدیک خانه ما یک جنگل قشنگ هست...
نویسنده: ناصر کشاورز
تو وقتی قهر کردی دل مرا شکستی...
نویسنده: ناصر کشاورز
ای درخت خوب توت مهربان نازنین....
مرا یک دایناسور درسته قورت داده
نویسنده: محدثه عراقی
مامان نازنین من تو دنیا بهترینه .....
نویسنده: کامران قاصی میرسعید
ای بچه های گل به سر توی خیابونهای شهر....
نویسنده: شراره وظیفه شناس
آن طرف قهوه خانه چند نفر گل میکفتند و کل میشنیدند آنها درباره خیاطی حرف میزدند که...
نویسنده: بهروز واثقی
فری با فریادهای جارچی سپاه سراسیمه از خواب پرید و...
نویسنده: بهروز واثقی
فری از ترس میلرزید و عرق تمام بدنش را فرا گرفته بود اما...
نویسنده: بهروز واثقی
من با جادوگر بودن میتوانم از این موشها استفاده کنم و زندگی...
نویسنده: بهروز واثقی
فری وحشت زد با سرعتی زیاد دور برکه چرخید . کمک کنید الان مرا.....
نویسنده: بهروز واثقی
کاکلی دست بردار نبود مدام به کبوترها گیر میداد و دروغهایی از گذشته اش برای انها سرهم میکرد که ناگهان...
نویسنده: بهروز واثقی
تمام میمون ها از ترس از این شاخه به آن شاخه میپریدند و گهگاه به هم برخورد میکردند
نویسنده: بهروز واثقی
چشمان شکارچی کمک کم داشت گرم میشد که ناگهان ...
نویسنده: بهروز واثقی
فری یوزپلنگ بیخیال پسرک با مادرش شد و مثل همیشه با نگاهی فرصت طلبانه مردمی را که در بازار این طرف و آن طرف میرفتند ...
نویسنده: بهروز واثقی
این همه طوطی زیبا اینجاست اگر شکارچی هم بیاید دنبال یک طوطی زیبا میگردد نه من که....
نویسنده: حسین فتاحی
روزی روزگاری پهلوانی بود به نام زال. او پسر زال بود. خانواده زال همه از پهلوانهای ایران بودند....
نویسنده: م . آزاد
رنج بسیار سام نریمان از دوری زال یگانه مهری بزرگ در دل جهان پهلوان در دل فرزند پدید آو.رد...
نویسنده: بهروز واثقی
او با دیدن ماری بزرگ به وحشت افتاد و با تمام توان تلاش کرد فرار کند اما...
نویسنده: ح. بابانژاد
وقتی گشتاسب پادشاه ایران خبر دار شد که پسرش اسفندیار در فکر تاج و تخت پادشاهی هست به دنبال...
نویسنده: مستانه چهرازی
پس از پیروزی کوروش دستور داد در همانجا شهری ساختند و او آن را پاسارگاد...
نویسنده: ح. بابانژاد
زال پدر رستم کنیزک خوانده ای داشت که بعدها از او صاحب پسر زیبایی شد. ستاره شناسان که به بخت کودک نگاه کردند گفتند : روزگار با او سازگاری ندارد....